. (بورس از دیدگاه من) .
در این قسمت قصد داریم انواع ریسکهایی را که یک سرمایهگذار در خرید سهام شرکتهاو سرمایهگذاری در بورس با آن مواجـه است، معرفی کنیـم.
ریسک در یک طبقهبندی کلـی، به دو دستـه تقسیم میشود، 1- ریسک قابل اجتناب و 2- ریسک غیرقابل اجتناب
1- ربسک قابل اجتناب: ریسکی که میتوان با استفاده از برخـی روشها، از آن اجتناب کرد. به این دسته از ریسکها، ریسکهای قابل اجتناب یا غیرسیستماتیک میگویند. ریسکهای قابل اجتناب یا غیرسیستماتیک اغلب ناشی از خصوصیات خاص شرکت هستند. برای مثال، فرض کنید شما سهام شرکتی را خریداری کردهاید. اگر مدیریت شرکت ضعیف باشد، سهامداران شرکت درست عمل نکنند، یا شرکت در رقابت با سایر رقبا، موفقیتی بدست نیاورد و یا احیانا به علت قدیمیشدن محصولات تولیـدی آن شرکت، مشتریان شرکت به تدریج کم و فروش آن کاهش یابد، همه این موارد نمونههایی از ریسک قابل اجتناب هستند. ریسک غیرسیستماتیک، اغلب منشأ درونی دارد و علت بروز آن، به داخل شرکت مربوط است. با توجه به اینکه این نوع ریسک را میتوان با به کارگیری برخی روشها، به حداقل ممکـن رساند، از آن به ریسک قابل اجتناب یاد میشود.
2- ریسک غیرقابل اجتناب: دستـه دوم ریسکهایـی که سرمایهگذاران با آن مواجهاند، ریسکهایی هستند که کنتـرل آن در اختیار سرمایهگذار نیست. به این گروه از ریسکها، ریسک غیرقابل اجتناب یا ریسک سیستماتیک میگویند. مواردی مثل تغییر نرخ تورم، سیاستهای کلان اقتصـادی، شرایط سیـاسی و. ، مـواردی هستنـد که کنترل آنهـا از اختیار سرمایهگذار خـارج است. برای مثـال، تغییر در سیاستهای کـلان اقتصادی و افزایش یا کاهش نرخ ارز و یا نرخ تورم، میتواند به طور مستقیم در وضعیت درآمد، هزینه و میزان سودآوری شرکتها تأثیرگذاشتـه و طبیعتـا ارزش سهام آنها را تحت تأثیـر قرار دهد. اینگونـه ریسکها را ریسکهای سیستماتیک یا غیرقابل اجتناب میگوینـد، چون کنترل آنها از اختیـار سرمایهگذار خـارج است.
اما چگونه میتوان ریسک قابل اجتناب را به حداقل ممکن رساند؟ به این ضربالمثل مشهور دقت کنید: "همه تخممرغها را در یک سبـد قرار ندهید". اگر از شما بپرسند منطق این ضربالمثل چیست، همه شما خواهید گفت با این کار، ریسک ما کاهش مییابد؛ چون اگر یکی از سبدهای تخممرغ به زمین افتاد و تخممرغهای آن شکست، سبدها و تخممرغهای دیگر همچنان سالم است.
در مباحث مرتبط با بورس هم تئوری بسیار معروفی به نام "تئوری سبد" وجود دارد که برپایه همین ضربالمثل شکل گرفته است. براساس این تئوری، سرمایهگذار میتواند با متنوعکردن سبد سرمایهگذاری خود و انتخاب داراییهای بسیار متنـوع، به جای یک یا چند دارایی محدود، ریسکهای قابل اجتناب را در سرمایهگذاری خود به حداقل ممکن برساند. بنابراین، هراندازه سبد سرمایهگذاری متنوعتر باشد، ریسک سرمایهگذاری کمتـر خواهد شد.
بر پایه تئوری سبد، متخصصان بازار سرمایه توصیه میکنند به جای آنکه فرد یک یا چند سهم از شرکتهای محدودی را خریداری کند، سهام شرکتهای متنوع از صنایع مختلف را خریداری کند و حتی در سبد سرمایهگذاری خود، اوراق بهادار بدون ریسک مثل اوراق مشارکت و. هم داشته باشد.
اما مجددا این نکته را یادآور میشویم که با متنوعسـازی سبد سرمایهگذاری، تنها میتوان حذف ریسکهای قابلاجتناب (غیرسیستماتیک) را به حداقل رساند و حذف ریسکهای غیرقابل اجتناب (سیستماتیک) از کنتـرل و اختیار سرمایـهگذار خارج است. البته با حذف یا کاهش ریسکهای قابل اجتناب، عملا بخش عمدهای از ریسکهایی که سرمایهگذار با آن مواجـه است، کاهش مییابد.
تا کنون ، دو طبقهبندی عمده ریسک را توضیح دادیـم و گفتیـم براساس این طبقهبندی، برخی از ریسکها توسط سرمایهگذاران قابل اجتناباند، اما کنترل برخی از ریسکها، از اختیار سرمایهگذاران خارج است. به ریسکهای گروه اول، ریسکهای اجتنابپذیر یا غیرسیستماتیک و به گروه دوم، ریسکهای اجتنابناپذیر یا سیستماتیک میگوییم. اما در این برنامه، میخواهیم ریسکها را از منظر دیگری، طبقهبندی کنیم. براساس این طبقهبنـدی، 7 نوع ریسک عمده در سرمایـهگذاری وجود دارد که در ادامه، به آنها اشاره میکنیم:
1- ریسک نرخ سـود: فرض کنید شما قصد دارید بین خرید اوراق مشارکت با نرخ سود ثابت 20 درصد و خرید سهام با بازده مورد انتظار 30 درصد، یک گزینه را انتخاب کنید. اگـر تمایل به پذیرش ریسک داشته باشید، احتمالا سهام را انتخاب میکنید، چون انتظار دارید بازدهی بیشتری نصیب شما کند. حال فرض کنیـد بانک مرکزی تصمیم بگیرد نرخ سود اوراق مشارکت را از 20 درصد به 30 درصد افزایش دهد. در این صورت، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ درحالیکه شما با پذیرش ریسک و خرید سهام، انتظار دارید 30 درصد بازدهی بدست آورید، فرد دیگری بدون آنکه ریسکی متحمل شود، میتواند اقدام به خرید اوراق مشارکت جدید نماید و همان 30 درصد بازدهی را، البته به صورت تضمین شده بدست آورد. در این حالت، شما در واقع با ریسک جدیدی مواجه خواهید شد که از آن، به ریسک نرخ سود تعبیر میشود.
2- ریسک تورم: فرض کنید نـرخ تورم سالیانه، 15 درصد است و شما سهامی را خریداری کردهاید که انتظار دارید در پایان سال، حداقل 40 درصد بازدهی برای شما داشته باشد. با توجه به این میزان نرخ تورم، بازدهی 40 درصدی برای شما مطلوبیت دارد، چون حداقل 25 درصد بیشتر از نرخ تورم است. حال اگر به هر دلیلی، نرخ تورم سالیانه از 15 درصد به 30 درصد افزایش یابد، طبیعتا ممکن است دیگر بازدهی 40 درصدی، آنهم برای یک سرمایهگذاریِ دارای ریسک مثل خرید سهام برای شما مطلوب نباشد، چون حتی به فرض کسب 40 درصد بازدهی از سهام، قیمتها آنقدر افزایش یافته است که دیگر این میزان بازدهی، آنهم برای یک سرمایهگذاری دارای ریسک چندان جذاب نیست. به ریسک ناشی از افزایش نرخ تورم، ریسک تورم گفته میشود.
3- منشا سودآوری سهام چیست؟ ریسک مالی : اگر شرکتی که سهام آن را خریداری میکنید، حجم زیادی وام از بانک دریافت کرده باشد، طبیعتا باید اصل و سود وام دریافتی را در یک دوره مشخص به بانک پرداخت کند، بنابراین با تعهدات زیادی مواجه خواهد بود. هر اندازه این تعهدات بیشتر باشد، ریسک مالی شرکت بیشتر خواهد بـود و بنابراین سهامداران چنین شرکتی نیز در معرض ریسک بالاتری قرار دارند.
4- ریسک نقدشوندگـی: همانطور که قبلا گفتیم، یکی از ویژگیهای مهم یک دارایـی خوب، این است که به سرعت به پول نقد تبدیل شود. فرض کنید سال گذشته، سهام شرکتی را خریداری کردهاید و حالا به پول نیاز دارید، اما بهعلت عملکرد نامناسب شرکت، این سهـم در بورس خریداری- که به سرعت آن را بخرد- نداشته باشد؛ در این صورت، شما با ریسکی به نام ریسک نقدشوندگـی مواجـه خواهیـد شد.البته در اغلب اوقات، شما میتوانید با قیمتِ اندکی پایینتر سهام خود را بفروشید ولی ممکن است این موضوع مطلوب شما نباشـد.
5- ریسک نـرخ ارز: نرخ ارز یکی از مسائلی است که به صورت مستقیم بر وضعیت و سودآوری شرکتها تأثیر میگذارد. برای مثـال، فرض کنید شرکتی که سهام آن را خریداری کردهاید، بخش عمدهای از مواد اولیه موردنیاز خود برای تولید را از خارج کشور خریداری میکند. وقتی نرخ ارز افزایش پیدا میکند، شرکت باید هزینه بیشتری برای واردات مواد اولیه بپردازد و طبیعتا با افزایش هزینههای شرکت، میزان سودآوری شرکت و به دنبال آن، قیمت سهام آن کاهش خواهد یافت. بنابرایـن، نوسانات نرخ ارز بهعنوان یکی از ریسکهای سرمایهگذاری، مورد توجه سرمایهگذاران است.
6- ریسک سیاسی : عدم ثبات در اوضاع سیاسی -که به مسائل اقتصادی کشور آسیب بزند- به طور مستقیم بر عملکرد بنگاههای اقتصادی فعال در آن کشـور تأثیر میگذارد. هر اندازه بیثباتی سیاسی و اقتصادی در یک کشور افزایش یابـد، عملکرد بنگاههای اقتصادی بیشتر با مشکل مواجه خواهد شد و این مشکل، افت قیمت سهام آنها را درپـی دارد. به این ریسک، ریسک سیاسی یا اصطلاحا ریسک کشور میگوینـد.
7- ریسک تجاری: تصور کنید سهام یک شرکت خودروسازی داخلی را خریداری کردهاید. تا پیش از این، دولت تعرفه واردات بسیار بالایی برای خودروهای خارجی وضع کرده بود، به نحوی که برای مثال، خودرویی که در خارج از کشور 10 هزار دلار ارزش دارد، در داخل با قیمتی بالغ بر 40 میلیون تومان به فروش میرسد. در چنین شرایطی، خودروهای داخلی به علت قیمت پایین آنها مشتریان زیادی دارد و بنابراین، میزان فروش و سودآوری خودروسازان داخلی قابل قبول است. حال فرض کنید دولت تعرفه واردات خودرو را تا حد زیادی کاهش دهد؟ چه اتفاقی رخ میدهد؟ طبیعتا قیمت خودروهای خارجی به قیمت خودروهای داخلی نزدیکتر میشود، بنابراین قدرت انتخاب مشتریان افزایش مییابد و در چنین شرایطی، ممکن است گروهی از مشتریان، خودروهای خارجی را ترجیح دهند. بنابراین، میزان فروش و سود صنعت خودروسازی کاهش خواهد یافت. به این ریسک که در واقع، به یک صنعت خاص ارتباط پیدا میکند، ریسک تجاری میگوینـد.
منشا سودآوری سهام چیست؟
این مقاله به جستجوی فرصت هایی به منظور بررسی سودآوری مشتری در هزینه یابی بر مبنای فعالیت در مطالعه ای موردی برای پیادهسازی یک ABC واقعی در یک شرکت کوچک تجاری می پردازد.
اگرچه ABC به طور گسترده ای در شرکت های سرتاسر جهان پیادهسازی شده است ولی اکثر گزارشها که پیادهسازی های ABC را مورد توجه قرار داده اند در مورد اینکه چگونه رویکرد ABC می تواند برای تجزیه و تحلیل سودآوری مشتری مورد استفاده قرار گیرد، حرفی به میان نیاورده اند. نه تمامی مشتریان، مشتریان خوبی هستند و نه تمامی درآمدها، درآمدهای خوب. بهترین مشتری شرکت می تواند عملا مشتری ای باشد که بیشترین ضرر را ایجاد می کند، هنگامی که یک مشتری با شرح حال ضعیف ممکن است یک منبع قوی پول نقد (سود سهام)شرکت باشد.
در یک قانون مشهور شناخته شده با عنوان “قانون 80:20 “، ویلفرد پارتو مشاهده نمود که تعداد کمی از عوامل در مقابل تعداد زیادی از نتایج پاسخگو هستند. فعالیت و سودآوری مشتری به طور گسترده ای در یک شرکت خاص تغییر می کند، اما در کل سود بخش ترین، بیست درصد مشتریان، سود شرکت را ایجاد می کنند در حالی که هشتاد درصد باقیمانده اکثر آن را از دست می دهند. از آنجایی که ABC به حسابداران مدیریت اجازه پیگیری هزینه های منابع مورد استفاده، از فعالیت ها و فرآیندهای انجام شده تا موضوع بهای تمام شده نهایی (مثل محصولات، خدمات، مشتریان، کانال های توزیع، تأمین کنندگان و غیره) را می دهد، این روش به ابزاری برای ثبت سود آوری مشتری از طریقی که برای سیستم های هزینه یابی بر مبنای فعالیت سنتی غیر ممکن می باشد، تبدیل شده است. در نتیجه، اطلاعاتی که سیستم های ABC فراهم می کنند می تواند در تعیین اینکه چه محصولات و مشتریانی سودآورتر هستند، چه فعالیت هایی مشتری محور می باشند، آیا فرآیندها دارای ارزش افزوده برای مشتری هستند یا خیر و اینکه در چه مکانی تلاش ها در جهت پیشرفت های مرتبط باید انجام گردد، کمک کننده باشد.
توجه به اینکه شرکت ها در صنایع مختلف آموخته اند که هزینه ها و درآمد ها را از نقطه نظر مشتری، تجزیه و تحلیل فعالیت و سودآوری مشتری پیگیری و محاسبه کنند، به طور رو به افزایشی برای شرکت های تولیدی و عملاً برای شرکت های خدماتی ضروری شده است – از نظر دراکر بزرگترین اثر بالقوه ABC در صنایع خدماتی است زیرا آنها با کمبود اطلاعات هزینه یابی بر مبنای فعالیت روبرو هستند. بنابراین در یک محیط رقابتی تر که همراه با کاهش وفاداری مشتری است، تعداد رو به افزایشی از شرکت ها شروع به سرمایه گذاری کار، زمان، بودجه یا نحوه برخورد خاص بر روی مشتریانشان کرده اند و تمرکز خود را از روی محصولات به مشتریان به عنوان منشأ اصلی هزینه ها تغییر داده اند.تجزیه و تحلیل فعالیت و سودآوری مشتری(CPA) نشان می دهد که چگونه مشتریان مختلف به طور انفرادی یا گروهی، برحسب اینکه چگونه منابع شرکت را مصرف می کنند، در سودآوری مشارکت دارند. از آنجایی که CPA درآمد ها و هزینه های شرکت را به مشتریان و گروه های مشتری تخصیص می دهد، اطلاعات فعالیت و سودآوری مشتری یک نتیجه ی فرعی و طبیعی پروژه ABC می شود که تخصیص هزینه ها روی تمام زنجیره ارزش و نهایتاً تمام هزینه های فعالیت در دو مکان که عملاً از آنجا منشأ گرفته اند، قرار می گیرد:
1. مشتریان و دریافت کنندگان خدمت
2. دریافت کنندگان هزینه مربوط به عوامل کسب و کار
به عبارت دیگر مشتریان و دریافت کنندگان خدمت، موضوع بهای تمام شده نهایی مثل محصولات یا خطوط هزینه که قبلاً هزینه های فعالیت را مصرف کرده اند را مورد استفاده قرار می دهند. مشتریان علت ریشه ای و هدف هزینه های یک شرکت هستند. به طور خلاصه بیان می شود که بدون مشتریان (بالقوه یا عملی) هیچگونه دلیل موجه ای بر وجود تجارت و مصرف منابع نیست. پیگیری هزینه یابی بر مبنای فعالیت مشتریان شرکت در مقابل درآمد های ایجادی توسط هر مشتری یا طبقه مشتری بسیار مهم و حیاتی است.
به گفته ی معاون رئیس جمهور قبلی ال گر (Al Gore) “مدیریت حدس زدن نیست بلکه دانستن است. افرادی که در موقعیت های مسئولیت و پاسخگویی هستند، بایستی دارای اطلاعات مورد نیاز برای گرفتن تصمیمات خوب باشند. مدیران خوب بر خلاف مدیران ضعیف اطلاعات درست را در اختیار دارند. اطلاعات خوب نیز از سیستم های اطلاعاتی خوب حاصل می شود.” جهت مدیریت هزینه یابی بر مبنای فعالیت و سودآوری مشتری (ABC)، حسابداران مدیریت بایستی قادر به شناسایی مشتریان خوب و چگونگی استفاده از CPA جهت سودآوری از آنها باشند. یک مطالعه موردی از شرکتی تجاری چگونگی انجام این امر را نشان می دهد.
. (بورس از دیدگاه من) .
در این قسمت قصد داریم انواع ریسکهایی را که یک سرمایهگذار در خرید سهام شرکتهاو سرمایهگذاری در بورس با آن مواجـه است، معرفی کنیـم.
ریسک در یک طبقهبندی کلـی، به دو دستـه تقسیم میشود، 1- ریسک قابل اجتناب و 2- ریسک غیرقابل اجتناب
1- ربسک قابل اجتناب: ریسکی که میتوان با استفاده از برخـی روشها، از آن اجتناب کرد. به این دسته از ریسکها، ریسکهای قابل اجتناب یا غیرسیستماتیک میگویند. ریسکهای قابل اجتناب یا غیرسیستماتیک اغلب ناشی از خصوصیات خاص شرکت هستند. برای مثال، فرض کنید شما سهام شرکتی را خریداری کردهاید. اگر مدیریت شرکت ضعیف باشد، سهامداران شرکت درست عمل نکنند، یا شرکت در رقابت با سایر رقبا، موفقیتی بدست نیاورد و یا احیانا به علت قدیمیشدن محصولات تولیـدی آن شرکت، مشتریان شرکت به تدریج کم و فروش آن کاهش یابد، همه این موارد نمونههایی از ریسک قابل اجتناب هستند. ریسک غیرسیستماتیک، اغلب منشأ درونی دارد و علت بروز آن، به داخل شرکت مربوط است. با توجه به اینکه این نوع ریسک را میتوان با به کارگیری برخی روشها، به حداقل ممکـن رساند، از آن به ریسک قابل اجتناب یاد میشود.
2- ریسک غیرقابل اجتناب: دستـه دوم ریسکهایـی که سرمایهگذاران با آن مواجهاند، ریسکهایی هستند که کنتـرل آن در اختیار سرمایهگذار نیست. به این گروه از ریسکها، ریسک غیرقابل اجتناب یا ریسک سیستماتیک میگویند. مواردی مثل تغییر نرخ تورم، سیاستهای کلان اقتصـادی، شرایط سیـاسی و. ، مـواردی هستنـد که کنترل آنهـا از اختیار سرمایهگذار خـارج است. برای مثـال، تغییر در سیاستهای کـلان اقتصادی و افزایش یا کاهش نرخ ارز و یا نرخ تورم، میتواند به طور مستقیم در وضعیت درآمد، هزینه و میزان سودآوری شرکتها تأثیرگذاشتـه و طبیعتـا ارزش سهام آنها را تحت تأثیـر قرار دهد. اینگونـه ریسکها را ریسکهای سیستماتیک یا غیرقابل اجتناب میگوینـد، چون کنترل آنها از اختیـار سرمایهگذار خـارج است.
اما چگونه میتوان ریسک قابل اجتناب را به حداقل ممکن رساند؟ به این ضربالمثل مشهور دقت کنید: "همه تخممرغها را در یک سبـد قرار ندهید". اگر از شما بپرسند منطق این ضربالمثل چیست، همه شما خواهید گفت با این کار، ریسک ما کاهش مییابد؛ چون اگر یکی از سبدهای تخممرغ به زمین افتاد و تخممرغهای آن شکست، سبدها و تخممرغهای دیگر همچنان سالم است.
در مباحث مرتبط با بورس هم تئوری بسیار معروفی به نام "تئوری سبد" وجود دارد که برپایه همین ضربالمثل شکل گرفته است. براساس این تئوری، سرمایهگذار میتواند با متنوعکردن سبد سرمایهگذاری خود و انتخاب داراییهای بسیار متنـوع، به جای یک یا چند دارایی محدود، ریسکهای قابل اجتناب را در سرمایهگذاری خود به حداقل ممکن برساند. بنابراین، هراندازه سبد سرمایهگذاری متنوعتر باشد، ریسک سرمایهگذاری کمتـر خواهد شد.
بر پایه تئوری سبد، متخصصان بازار سرمایه توصیه میکنند به جای آنکه فرد یک یا چند سهم از شرکتهای محدودی را خریداری کند، سهام شرکتهای متنوع از صنایع مختلف را خریداری کند و حتی در سبد سرمایهگذاری خود، اوراق بهادار بدون ریسک مثل اوراق مشارکت و. هم داشته باشد.
اما مجددا این نکته را یادآور میشویم که با متنوعسـازی سبد سرمایهگذاری، تنها میتوان حذف ریسکهای قابلاجتناب (غیرسیستماتیک) را به حداقل رساند و حذف ریسکهای غیرقابل اجتناب (سیستماتیک) از کنتـرل و اختیار سرمایـهگذار خارج است. البته با حذف یا کاهش ریسکهای قابل اجتناب، عملا بخش عمدهای از ریسکهایی که سرمایهگذار با آن مواجـه است، کاهش مییابد.
تا کنون ، دو طبقهبندی عمده ریسک را توضیح دادیـم و گفتیـم براساس این طبقهبندی، برخی از ریسکها توسط سرمایهگذاران قابل اجتناباند، اما کنترل برخی از ریسکها، از اختیار سرمایهگذاران خارج است. به ریسکهای گروه اول، ریسکهای اجتنابپذیر یا غیرسیستماتیک و به گروه دوم، ریسکهای اجتنابناپذیر یا سیستماتیک میگوییم. اما در این برنامه، میخواهیم ریسکها را از منظر دیگری، طبقهبندی کنیم. براساس این طبقهبنـدی، 7 نوع ریسک عمده در سرمایـهگذاری وجود دارد که در ادامه، به آنها اشاره میکنیم:
1- ریسک نرخ سـود: فرض کنید شما قصد دارید بین خرید اوراق مشارکت با نرخ سود ثابت 20 درصد و خرید سهام با بازده مورد انتظار 30 درصد، یک گزینه را انتخاب کنید. اگـر تمایل به پذیرش ریسک داشته باشید، احتمالا سهام را انتخاب میکنید، چون انتظار دارید بازدهی بیشتری نصیب شما کند. حال فرض کنیـد بانک مرکزی تصمیم بگیرد نرخ سود اوراق مشارکت را از 20 درصد به 30 درصد افزایش دهد. در این صورت، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ درحالیکه شما با پذیرش ریسک و خرید سهام، انتظار دارید 30 درصد بازدهی بدست آورید، فرد دیگری بدون آنکه ریسکی متحمل شود، میتواند اقدام به خرید اوراق مشارکت جدید نماید و همان 30 درصد بازدهی را، البته به صورت تضمین شده بدست آورد. در این حالت، شما در واقع با ریسک جدیدی مواجه خواهید شد که از آن، به ریسک نرخ سود تعبیر میشود.
2- ریسک تورم: فرض کنید نـرخ تورم سالیانه، 15 درصد است و شما سهامی را خریداری کردهاید که انتظار دارید در پایان سال، حداقل 40 درصد بازدهی برای شما داشته باشد. با توجه به این میزان نرخ تورم، بازدهی 40 درصدی برای شما مطلوبیت دارد، چون حداقل 25 درصد بیشتر از نرخ تورم است. حال اگر به هر دلیلی، نرخ تورم سالیانه از 15 درصد به 30 درصد افزایش یابد، طبیعتا ممکن است دیگر بازدهی 40 درصدی، آنهم برای یک سرمایهگذاریِ دارای ریسک مثل خرید سهام برای شما مطلوب نباشد، چون حتی به فرض کسب 40 درصد بازدهی از سهام، قیمتها آنقدر افزایش یافته است که دیگر این میزان بازدهی، آنهم برای یک سرمایهگذاری دارای ریسک چندان جذاب نیست. به ریسک ناشی از افزایش نرخ تورم، ریسک تورم گفته میشود.
3- ریسک مالی : اگر شرکتی که سهام آن را خریداری میکنید، حجم زیادی وام از بانک دریافت کرده باشد، طبیعتا باید اصل و سود وام دریافتی را در یک دوره مشخص به بانک پرداخت کند، بنابراین با تعهدات زیادی مواجه خواهد بود. هر اندازه این تعهدات بیشتر باشد، ریسک مالی شرکت بیشتر خواهد بـود و بنابراین سهامداران چنین شرکتی نیز در معرض ریسک بالاتری قرار دارند.
4- ریسک نقدشوندگـی: همانطور که قبلا گفتیم، یکی از ویژگیهای مهم یک دارایـی خوب، این است که به سرعت به پول نقد تبدیل شود. فرض کنید سال گذشته، سهام شرکتی را خریداری کردهاید و حالا به پول نیاز دارید، اما بهعلت عملکرد نامناسب شرکت، این سهـم در بورس خریداری- که به سرعت آن را بخرد- نداشته باشد؛ در این صورت، شما با ریسکی به نام ریسک نقدشوندگـی مواجـه خواهیـد شد.البته در اغلب اوقات، شما میتوانید با قیمتِ اندکی پایینتر سهام خود را بفروشید ولی ممکن است این موضوع مطلوب شما نباشـد.
5- ریسک نـرخ ارز: نرخ ارز یکی از مسائلی است که به صورت مستقیم بر وضعیت و سودآوری شرکتها تأثیر میگذارد. برای مثـال، فرض کنید شرکتی منشا سودآوری سهام چیست؟ که سهام آن را خریداری کردهاید، بخش عمدهای از مواد اولیه موردنیاز خود برای تولید را از خارج کشور خریداری میکند. وقتی نرخ ارز افزایش پیدا میکند، شرکت باید هزینه بیشتری برای واردات مواد اولیه بپردازد و طبیعتا با افزایش هزینههای شرکت، میزان سودآوری شرکت و به دنبال آن، قیمت سهام آن کاهش خواهد یافت. بنابرایـن، نوسانات نرخ ارز بهعنوان یکی از ریسکهای سرمایهگذاری، مورد توجه سرمایهگذاران است.
6- ریسک سیاسی : عدم ثبات در اوضاع سیاسی -که به مسائل اقتصادی کشور آسیب بزند- به طور مستقیم بر عملکرد بنگاههای اقتصادی فعال در آن کشـور تأثیر میگذارد. هر اندازه بیثباتی سیاسی و اقتصادی در یک کشور افزایش یابـد، عملکرد بنگاههای اقتصادی بیشتر با مشکل مواجه خواهد شد و این مشکل، افت قیمت سهام آنها را درپـی دارد. به این ریسک، ریسک سیاسی یا اصطلاحا ریسک کشور میگوینـد.
7- ریسک تجاری: تصور کنید سهام یک شرکت خودروسازی داخلی را خریداری کردهاید. تا پیش از این، دولت تعرفه واردات بسیار بالایی برای خودروهای خارجی وضع کرده بود، به نحوی که برای مثال، خودرویی که در خارج از کشور 10 هزار دلار ارزش دارد، در داخل با قیمتی بالغ بر 40 میلیون تومان به فروش میرسد. در چنین شرایطی، خودروهای داخلی به علت قیمت پایین آنها مشتریان زیادی دارد و بنابراین، میزان فروش و سودآوری خودروسازان داخلی قابل قبول است. حال فرض کنید دولت تعرفه واردات خودرو را تا حد زیادی کاهش دهد؟ چه اتفاقی رخ میدهد؟ طبیعتا قیمت خودروهای خارجی به قیمت خودروهای داخلی نزدیکتر میشود، بنابراین قدرت انتخاب مشتریان افزایش مییابد و در چنین شرایطی، ممکن است گروهی از مشتریان، خودروهای خارجی را ترجیح دهند. بنابراین، میزان فروش و سود صنعت خودروسازی کاهش خواهد یافت. به این ریسک که در واقع، به یک صنعت خاص ارتباط پیدا میکند، ریسک تجاری میگوینـد.
با انواع ریسک آشنا شوید
انواع ریسک
در مقالههای گذشته با مفهوم ریسک و به ویژه ریسک در سرمایهگذاری آشنا شدیم. دانستیم که بر خلاف باور عامیانه ریسک به معنای خطر کردن نیست. پذیرش ریسکهای معقول و مناسب میتواند در بلند مدت، موفقیت مالی افراد را در پی داشته باشد. ثروتمندان خودساخته نیز به همین صورت موفقیتهای بزرگ را به دست آوردهاند. پس از آن که میزان ریسکپذیری خود را سنجیدید و دانستید که آیا فرد ریسکپذیری هستید یا خیر، در ادامه قصد داریم با انواع ریسک در بازار سرمایه یا بورس آشنا شویم.
انواع ریسک
ریسکهایی که افراد در سرمایهگذاری در بازارهای مختلف مثلا بورس با آن مواجه هستند، انواع مختلفی دارد. انواع ریسک را در یک طبقهبندی کلی به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
الف. ریسک سیستماتیک (غیر قابل اجتناب – Systematic Risk) : ریسکهایی که کنترل آن در اختیار سرمایهگذار نیست را ریسک سیستماتیک یا غیر قابل اجتناب مینامند. نرخ تورم، بهره بانکی، سیاستهای اقتصادی و سیاسی، نرخ ارز و …، مواردی هستند که میتوانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در سودآوری شرکت و در نتیجه قیمت سهام آن تاثیرگذار باشند. توجه کنید که کنترل این ریسکها در اختیار سرمایهگذار نبوده و به نوعی مربوط سیستم است.
ب. ریسک غیر سیستماتیک (قابل اجتناب – Unsystematic Risk) : به آن دسته از ریسکهایی که بتوان با استفاده از برخی روشها از آنها اجتناب کرد، ریسکهای غیر سیستماتیک یا قابل اجتناب میگویند. مثلا در بازار سرمایه (بورس)، این ریسکها معمولا به عوامل کلان اقتصادی وابسته نبوده و ناشی از خصوصیات خاص شرکتها هستند. برای مثال، اگر شرکتی که سهامش را خریدهاید مدیریت ضعیفی داشته باشد یا توان رقابت با سایر شرکتها را نداشته باشد، ریسکهای حاصله، ریسک غیر سیستماتیک است. این ریسکها اغلب منشأ درونی دارند و علت بروز آن، به داخل شرکتها مربوط است.
سبد سهام (Portfolio)
حتما شما هم ضربالمثل “همه تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید” را شنیدهاید. در مباحث مرتبط با سرمایهگذاری نیز تئوری بسیار معروفی به نام “تئوری” سبد وجود دارد که کارکردی شبیه به همین ضربالمثل دارد. براساس این تئوری، با متنوع کردن سبد سرمایهگذاری و انتخاب داراییهای متنوع، چه با سرمایهگذاری در بازارهای مختلف و چه با تنوع بخشیدن به سبد سهام، میتوان ریسکهای قابل اجتناب را به حداقل رساند. یادآوری این نکته ضروری است که با متنوع کردن سبد سرمایهگذاری، تنها میتوان ریسکهای غیر سیستماتیک را کاهش داد اما ریسکهای سیستماتیک از کنترل و اختیار سرمایهگذار خارج است. ولی نگران نباشید! با کاهش ریسکهای غیر سیستماتیک، عملا بخش عمدهای از ریسکهایی که سرمایهگذار با آن مواجه است، کاهش مییابد.
همانطور که گقته شد یکی از روشهای کاهش ریسک غیر سیستماتیک تشکیل سبد سهام یا پورتفولیو (Portfolio) است. اما قطعا به یاد دارید که در مقاله ریسک در سرمایهگذاری به این نکته اشاره شد که پذیرش ریسک کمتر، بازدهی کمتری نیز به همراه خواهد داشت. پس این شما هستید که تصمیم میگیرید چقدر بازدهی میخواهید!
در ادامه با انواع ریسک های موجود در بازار سرمایه و به طور کلی بازارهای سرمایهگذاری بیشتر آشنا خواهیم شد.
ریسک نرخ بهره (Interest Rate Risk)
فرض کنید که میخواهید بین سپردهگذاری در بانک با نرخ سود ثابت ۱۸ درصد و خرید سهام با بازده مورد انتظار ۴۰ درصد یکی را انتخاب کنید. اگر تمایل به پذیرش ریسک داشته باشید به دلیل اختلاف ۲۲ درصدی که خودتان پیشبینی کردهاید، سهام را انتخاب می کنید. حالا اگر بانک مرکزی تصمیم بگیرد نرخ سود سپردهگذاری را از ۱۸ درصد به ۲۴ درصد افزایش دهد، چه اتفاقی میافتد؟ احتمالا این سوال را از خودتان بپرسید که “آیا ۱۶ درصد سود بیشتر ارزش ریسک را دارد؟”
نوسانات نرخ سود سپرده یا اوراق مشارکت میتواند بر تمامی بازارهای مالی و حتی فیزیکی اثرگذار باشد. پس ریسک نرخ سود یا در واقع تغییرات نرخ سود را به یاد داشته باشید.
ریسک تورم (Inflation Risk)
اگر تورم سالیاته کشور حدود ۲۰ درصد باشد و شما در سرمایهگذاری خود بتوانید ۶۰ درصد بازدهی کسب کنید، بازدهی شما مطلوب است زیرا که ۴۰ درصد بیشتر از تورم به دست آوردهاید و در واقع قدرت خرید شما به اندازه ۴۰ درصد بیشتر شده است. حال اگر تورم به ۴۰ درصد افزایش پیدا کند و بازدهی شما همان عدد ۶۰ درصد باشد، چه اتفاقی میافتد؟! آیا باز هم این سرمایهگذاری جذاب خواهد بود؟! به این نوع ریسک که ناشی از افزایش تورم کشور است ریسک تورم میگویند.
ریسک مالی (Financial Risk)
اگر در بازار سرمایه سهام شرکتی را خریدید که مبلغ زیادی وام از بانک دریافت کرده، طبیعتا شرکت مذکور باید اصل و سود وام دریافتی را در یک دوره مشخص پرداخت کند، بنابراین با تعهدات زیادی در آینده روبروست. این هزینهها قطعا بر سود دهی شرکت نیز اثرگذار است. هر چقدر که این تعهدات و به طور کلی تعهدات مالی یک شرکت بیشتر باشد، ریسک مالی نیز بیشتر خواهد بود.
ریسک نقدشوندگی (Liquidity Risk)
در مقاله مزایای بورس برای سرمایهگذاران، اشاره شد که یکی از ویژگیهای مهم یک دارایی خوب، این است که به سرعت به پول نقد تبدیل شود. مثلا از ویژگیهای بازار مسکن نقدشوندگی کمتر آن نسبت به بازارهایی مثل سهام یا سکه است. بعد از سرمایهگذاری اگر بخواهید به هر دلیلی دارایی خود را به پول نقد تبدیل کنید، اما خریدار مناسبی برای دارایی شما وجود نداشته باشد، سرمایهگذاری شما با ریسک نقدشوندگی همراه است.
ریسک نرخ ارز (Curr ency Risk)
یکی از مسائلی که به صورت مستقیم بر وضعیت و سودآوری سرمایهگذاری شما تأثیر میگذارد، نرخ ارز است. برای مثال با افزایش قیمت ارز قیمت سکه در بازار داخلی نیز افزایش مییابد. همچنین در بورس اوراق بهادار نیز سودآوری شرکتهایی که درآمدهای صادراتی و ارزی دارند افزایش یافته و لذا قیمت سهام آنها نیز بسیار بیشتر میشود. اما نکته این جا است که همهی شرکتها صادراتی نیستند! همیشه هم تغییرات ارز اثر مثبتی بر سرمایهگذاری ما نخواهد داشت! بنابراین، نوسانات نرخ ارز به عنوان یکی از ریسکهای سرمایهگذاری، همواره مورد توجه سرمایهگذاران است.
ریسک سیاسی (Political Risk)
عدم ثبات در اوضاع سیاسی که به مسائل اقتصادی یک کشور آسیب بزند، به طور مستقیم بر عملکرد بنگاههای اقتصادی فعال در آن کشور تأثیر میگذارد. هر اندازه بیثباتی سیاسی و اقتصادی افزایش یابد، عملکرد بنگاههای اقتصادی بیشتر با مشکل روبرو میشود. به این ریسک، ریسک سیاسی یا اصطلاحا ریسک کشور نیز میگویند. البته توجه کنید که تحلیل شرایط و این که رویدادهای سیاسی چه تاثیری بر شرایط اقتصادی و بازارهای مالی میتوانند داشته باشند، بر عهدهی سرمایهگذار یعنی شما است!
ریسک تجاری (Business Risk)
تصور کنید سهام یک شرکت خودروسازی داخلی را خریداری کردهاید و پس از مدتی دولت تعرفه واردات خودروهای خارجی را کاهش دهد. در این صورت رقابت برای خودروسازان داخلی سختتر شده و احتمالا کاهش فروش محصولات آنها باعث کاهش سودآوری این شرکتها نیز خواهد شد. به این نوع ریسک که در واقع متوجه صنعت خاصی است و برای هر صنعت میتواند متفاوت باشد، ریسک تجاری می گویند.
انواع ریسک در سرمایهگذاری
چکیده مطلب:
مفهوم ریسک بر خلاف باور عموم مردم به معنای خطر کردن نیست. ریسک از نظر ما به معنای قرار گرفتن در موقعیتهای مناسب کسب درآمد به صورت آگاهانه و با دانش مناسب است. حتی اگر این موضوع منجر به ضرر هم شود، قطعا با تغییر نوع نگاه میتوان از منشا سودآوری سهام چیست؟ آن به عنوان کسب تجربه و یا دانش بیشتر یاد کرد. توجه کنید که افراد موفق کسانی هستند که بیشتر تجربه کردهاند؛ نه کسانی که هیچ تجربه و اشتباهی نداشتهاند!
البته همانطور که قبلا هم گفتیم چیزی به عنوان شکست وجود ندارد، چون ما همواره در حال یادگیری و تجربه کردن هستیم.
در این مقاله و چند مقاله قبلی با مفهوم ریسک و درجه ریسکپذیری افراد آشنا شدیم. فهمیدیم که ریسک در سرمایهگذاری به طور کلی به دو نوع سیستماتیک (غیر قابل اجتناب) و غیر سیستماتیک (قابل اجتناب) تقسیم میشود. اما در این مقاله به صورت جزئیتر ریسکهایی نظیر ریسک تورم، ریسک نرخ سود، ریسک نقدشوندگی و … را بررسی کردیم. قطعا روشهای بسیاری برای کاهش دادن و کنترل این ریسکها وجود دارد که در مقالات دیگر به آنها پرداخته میشود.
هنر سهامداری در بورس >>>آنچه هر سرمايهگذار بازار بورس بايد بداند/ چگونه سهام برتر را بشناسيم؟
سرمايهگذاري در بازار سهام نيازمند يك استراتژي مناسب بر اساس ميزان سرمايه، مدت زمان سرمايهگذاري، بازده مورد انتظار و ريسكپذيري سرمايهگذار است.
آنچه هر سرمايهگذار بايد بداند
پيتر لينچ (Peter Lynch) يكي از مديران افسانهاي وال استريت است كه استراتژي «سهامي را بخريد كه ميشناسيد» وي شهرت زيادي دارد.
او پس از تحصيل در Boston College و مدرسه بازرگاني Wharton در آمريكا به مدت 13 سال مديريت يك صندوق سرمايهگذاري مشترك معروف به نامMagellan در شركتFidelity را بر عهده داشت و توانست بازده خيرهكننده سالانه 29 درصد را كسب كند. او در كتاب مشهور خود با عنوان «One Up on Wall Street» ضمن توصيف استراتژيهاي سرمايهگذاري خود به سرمايهگذاران پيش از تصميم به سرمايهگذاري در بازار سهام، تستي با عنوان تست آينه را پيشنهاد ميكند. وي سپس ليستي از توصيهها ارائه ميكند كه لازم است سرمايهگذاران آنها را همواره به خاطر بسپارند. تست آينه: هر فردي قبل از آنكه تصميم به سرمايهگذاري در بازار سهام بگيرد بايد در برابر آينه بايستد و به سه سوال زير صادقانه پاسخ دهد:
آيا من مالك خانهاي كه در آن زندگي ميكنم هستم؟ قبل از آنكه شما وارد حوزه سرمايهگذاري در بورس شويد، واجب است خانهاي براي خود تهيه كنيد. سرمايهگذاري در خانهاي كه در آن زندگي ميكنيد پيش از ورود به بورس، يك سرمايهگذاري خوب است كه تقريبا هر كس قبل از هر سرمايهگذار ديگر بايد به فكر آن باشد.
آيا به پولي كه قصد سرمايهگذاري آن را دارم نياز مبرم دارم؟ هزاران فرمول و روش براي تعيين ميزاني از داراييهايتان كه بايد وارد بازار سهام كنيد وجود دارد. اما يك قاعده سرانگشتي اما موثر اين است كه تنها بخشي از پولتان را وارد بازار سهام كنيد كه تحمل از دست رفتن آن را داريد بدون آنكه خلل جدي به زندگي روزمرهتان وارد شود.
آيا ويژگيها و خصوصيات لازم براي موفقيت را دارم؟ اين در واقع مهمترين سوال پيشروي شما است. ليست خصوصيات يك سرمايهگذار موفق شامل صبر، اعتماد به نفس، داشتن شهود منشا سودآوری سهام چیست؟ قوي، قدرت تحمل درد، داشتن ذهني باز، پشتكار، حوصله،
انعطاف پذيري، توانايي پذيرش اشتباهات و همينطور قدرت ناديده گرفتن ترس و وحشت عمومي در بازار است.
در صورتي كه پاسخ شما به سه سوال بالا مثبت است و تصميم به سرمايهگذاري در بورس داريد پنترلينچ توصيههاي زير را براي شما مطرح ميكند:
1- روزي از روزها شايد در ماه بعد يا طي سال آينده يا سه سال آينده، بازار سقوط شديدي را تجربه خواهد كرد. پس براي آن آماده باشيد!
2- سقوطهاي شديد بازار فرصت ايده آلي براي خريد سهام شركتهاي مورد علاقهتان هستند.
3- سرمايهگذاري در سهام ميتواند سود چشمگيري به ارمغان آورد.
4- سرمايهگذاري در سهام ميتواند زيان چشمگيري به ارمغان آورد.
5- براي كسب سودآوري بالا لازم نيست هميشه يا حتي بيشتر اوقات پيشبيني شما درست از آب دربيايد.
6- شما ميتوانيد با كسب بازده 20 تا 30 درصدي اما به طور مستمر به طرز شگفت آوري ثروتمند شويد.
7- قيمت سهام شركتها در بيشتر مواقع در خلاف جهت ارزش ذاتي آنها حركت ميكند اما همواره در درازمدت به ارزش ذاتي آنها همگرا ميشود.
8- اينكه سهام يك شركت عملكرد بدي داشته و قيمت آن سقوط كرده به اين معنا نيست كه نمي تواند در آينده سقوط بيشتري را تجربه كند.
9- افزايش قيمت سهامي كه شما خريدهايد لزوما به معناي درست بودن تحليلهاي شما نيست!
10- اگر يك سهام موفق را در سبد خود نداشته باشيد چيزي را از دست ندادهايد؛ حتي اگر قيمت آن ده برابر شود. اما يك سهم بد ميتواند شما را به خاك سياه بنشاند!
11- يك سهم نمي داند كه شما مالك آن هستيد!
12- آنقدر شيفته يك سهم موفق نشويد كه دليل موفقيتش را به فراموشي بسپاريد.
13- با از ريشه كندن گلها و آب دادن به خارها (فروش زودهنگام سهام با ارزش سبد خود و نگه داشتن سهام بي ارزش) انتظار موفقيت نداشته باشيد.
14- اگر مطمئن نيستيد بتوانيد عملكردي بهتر از عملكرد بازار داشته باشيد پولتان را در يك صندوق مشترك بگذاريد و خيال خودتان را راحت كنيد!
15- در بازار سهام هميشه چيزي هست كه بايد در مورد آن نگران بود.
16- ذهن خود را بر روي ايدههاي جديد باز نگاه داريد.
17- لازم نيست شما تكتك سهام پربازده بازار را داشته باشيد. من بسياري از سهام پر سود را در سبد خود نداشتم و در عين حال همواره عملكردي بالاتر از عملكرد بازار داشتهام.
ترجمه: علي ابراهيمنژاد
چگونه سهام برتر را بشناسيم؟
سرمايهگذاري در بازار سهام نيازمند يك استراتژي مناسب بر اساس ميزان سرمايه، مدت زمان سرمايهگذاري، بازده مورد انتظار و ريسكپذيري سرمايهگذار است. بر اين اساس، اولين گام در سرمايهگذاري، شناسايي سهام شركتها با استفاده از روشهاي حرفهاي تجزيه و تحليل مالي و اقتصادي است.
با وجود پيچيدگي اين روشها، معيارهاي مشخصي براي بررسي اوليه سهام شركتها وجود دارد كه در اين ميان ميتوان به عواملي همچون چشمانداز صنعت، سودآوري، وضعيت نقدينگي، ميزان بدهيها، نسبت قيمت به سود هر سهم، درصد سهام شناور آزاد، نقدشوندگي، سياست تقسيم سود و تركيب سهامداران شركت اشاره كرد.از طرفي ديگر در انتخاب سهام بايد خصوصيات فردي، سود مورد انتظار و درجه ريسكپذيري سرمايهگذار را نيز مدنظر قرار داد.گزارش زير حاصل گفتوگویي با ندا گودرزي، كارشناس ارزش گذاري شركت تامين سرمايه امين است كه برخي از شاخصههاي انتخاب سهام برتر را مورد بررسي و تحليل قرار داده است.
براي خريد سهام با روش علمي چه راهكارهايي پيش روي سرمايهگذاران است؟
اصليترين راهكار در اين رابطه تحليل بنيادي سهام است. تحليل بنيادي فرآيندي است كه ارزش ذاتي يك سهم با توجه شرايط كنوني و آتي، وضعيت اقتصاد كلان، جايگاه صنايع در اقتصاد آن كشور و روند اطلاعات مالي شركت برآورد ميشود. پس از بررسي و پيشبيني سودآوري شركت، با تنزيل جريانات نقدي آتي با نرخ بازده مورد انتظار بر اساس ريسك سهم، ارزش ذاتي آن كشف ميشود. سرمايهگذاري با مقايسه ارزش ذاتي پيشبيني شده و ارزش بازار سهم به تصميمگيري در مورد خريد (در صورت كمتر بودن قيمت روز نسبت به ارزش ذاتي) يا فروش (در صورت فراتر رفتن قيمت سهم نسبت به ارزش ذاتي آن) ميپردازد.
براي انتخاب صنعت برتر بايد به چه مولفههايي توجه كرد؟
با بررسي روند شاخصهاي اقتصادي كه به طور قابل ملاحظهاي در فعاليت هر شركت تاثيرگذار است، ميتوان به انتخاب سهام پرداخت. از مهمترين شاخصها ميتوان به نرخ تورم، ميزان رشد توليد ناخالص داخلي، نرخ بيكاري، تغييرات در ميران عرضه و تقاضاي پول و . اشاره كرد.
همچنين ارزيابي بخشهاي متفاوت اقتصادي با توجه به شاخصههايي همچون: سهم هر بخش در توليد ناخالص داخلي و ميزان رشد اقتصادي، فرصتهاي رشد و سرمايهگذاري موجود، فضاي كسبوكار رقابتي و ميزان حساسيت صنعت به سياستهاي داخلي و خارجي. در نهايت بايد به بررسي عوامل مختص شركت پرداخت.در اين مرحله، سرمايهگذاران بايد به سلامت مالي شركت و كيفيت سود گزارش شده آن بپردازند. همچنين لازم است تحليل همهجانبهاي در مورد فعاليت شركت، قدرت و توانايي شركت براي جوابگويي به نيازهاي نقدي غيرمنتظره، توانايي رشد سود و توانايي براي بازپرداخت تعهدات آتي بلندمدت انجام داد.
پس از تشخيص و خريد سهام برتر چگونه ميتوان زمان فروش و خروج از سرمايهگذاري را تعيين كرد؟
زمان بندي ورود و خروج مناسب را بايد با توجه به ارزش ذاتي سهام تعيين كرد نه بر مبناي قيمتهاي در حال رشد و افت يا تعصب و رفتار احساسي در سرمايهگذاري؛ زماني كه تنها بر مبناي افزايش قيمت اخير تصميم به خريد ميگيريد چون ممكن است در معرض اين آسيب باشيد كه در اوج قيمتها اقدام به خريد كنيد لذا با برگشت قيمت در بلندمدت به سطح متعادل خود، اصل سرمايه را به مخاطره مياندازيد. همچنين در صورتي كه داراي سهامي با چشمانداز نامناسب هستيد و تنها به دليل وابستگي احساسي يا عدم تمايل بر شناسايي زيان كاغذي از فروش آن خودداري مينماييد، عملكرد سرمايهگذاري خود را كمتر از حد بهينه رقم ميزنيد.
براي انتخاب سهام برتر از سوي سرمايهگذاران حقيقي چه روشي را پيشنهاد ميكنيد؟
سهامداران حقيقي به دليل عدم برخورداري از تيم حرفهاي تحليل براي خريد و فروش سهام، بهتر است در صندوقهاي سرمايهگذاري وارد شوند. سرمايهگذاري در اين صندوقها از لحاظ مالي نيز مقرون به صرفهتر است و هزينه كمتري در بردارد.
چرا بسياري از سهام كوچك بدون توجه به ارزش واقعي رشد ميكند، ولي برخي سهام برتر در بازار راكد هستند؟
شركتهايي با سود آوري پايين ميتوانند با مديريت و دستكاري سود، بر اساس روشهايي همچون ارائه تخفيفات بسيار بالا در يك دوره، تبديل نمودن هزينههاي عملياتي به سرمايهاي و. سودآوري بالاتري را براي يك دوره نشان دهند كه منجر به افزايش قيمت سهم در كوتاهمدت گشته اما با توجه به حاكميت اصل برگشت به ميانگين در بلندمدت، قيمت سهام در نهايت به سمت ميانگين ارزش ذاتي ميل ميكند.
پيشنهاد شما به سرمايهگذاران براي انتخاب تصميمات موفق در بورس و تشخيص سهام برتر چيست؟
- سرمايهگذاري بر مبناي سبد متنوعي از سهام با لحاظ كردن توان ريسكپذيري خود.
- خريد سهام ارزشي در بلند مدت و سهام رشدي در كوتاهمدت با استفاده از فرصت نوسان گيري و رشد بلندمدت به طور توامان.
- عدم واكنش بيش از اندازه به اطلاعات و وقايع اخير. (قاعدهاي در سرمايهگذاري وجود دارد كه ميگويد هيچ چيز آن طور كه به نظر ميرسد خوب يا بد نيست).
- عدم تاكيد بيش از اندازه بر اطلاعات اندك اما در دسترس؛ سعي كنيد تا جايي كه ممكن است اطلاعات بيشتر و واقع بينانه در مورد سهم مورد نظر خود بهدست آوريد.
- نگاه منصفانهاي به نظرات و اطلاعات ردكننده نظرات سرمايهگذاريهاي خود داشته و پذيراي نظرات مخالف باشيد. بسياري از سرمايهگذاران به استراتژي غيرعقلاني «شنيدن آنچه كه دوست دارند بشنوند» علاقه دارند.
- استفاده از مشاورههاي سرمايهگذاري و شناخت عوامل روانشاختي و ميزان ظرفيت پذيرش ريسك به منظور تخصيص بهينه داراييها.
- شناخت ويژگيهاي روانشناختي خود.
توجه داشته باشيد كه افراد داراي سوگيريهاي رفتاري هستند كه منشا بسياري از آنها استدلالهاي نادرست و برخي بر مبناي احساسات فردي ميباشد. اگر شما رفتارهايي همچون «نگهداري سهام زيان ده با وجود عدم انتظار از رشد آتي، كم اهميت پنداشتن اطلاعات منفي و. را در خود ميبينيد به سوگيريهاي رفتاري دچار هستيد.
آدام اسميت معتقد بود كه «سرمايهگذاران اگر در مورد خود شناخت كافي ندارند، بازار سهام جاي گراني براي كسب اين شناخت است!» براي تست كردن اينكه آيا در دام اين سوگيريهاي شناختي و يا احساسي هستيد، سادهترين راه آن است كه از خود بپرسيد اگر به جاي اين سهم، پول نقد در اختيار داشتم، باز هم اين سهم را خريداري ميكردم يا در فرصتهاي جايگزين سودآوري سرمايهگذاري ميكردم؟ پاسخ به اين سوال ميتواند راه درست را درخصوص نگهداري يا فروش سهم نشان دهد.
مجموعه مقالات رمز موفقیت در بورس (4) - وب سایت بورس نگار
دیدگاه شما