اقتصاد کلاسیک (Classical economy)
وی در سال ۱۷۷۶ کتاب معروف خود را تحت عنوان ثروت ملل منتشر ساخت که تا امروز به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است و هنوز مورد توجه و استناد اقتصاددانان میباشد. آدام اسمیت را پایهگذار اقتصاد مدرن و اقتصاد کلاسیک مینامند.
آدام اسمیت
سایر اعضای مکتب اقتصاد کلاسیک عبارتند از : مالتوس، دیوید ریکاردو، جان استورات میل و جرمی بنتهام. این افراد معتقد بودند که رفتار اقتصادی افراد تابع نفع شخصی آنهاست و اگر بدون دخالت دولت در اقتصاد افراد دنبال کسب نفع شخصی خود اقام کنند، اقتصاد به تعال میرسد.
اقتصاددانان کلاسیک معتقد به دست نامرئی هستند که اقتصاد را خودبه خود به تعادل میرساند. این دست نامرئی همان تعقیب نفع شخصی است که برای مصرفکننده رسیدن به حداکثر ارضاء خواستها و نیازهایش و برای تولیدکننده دستیابی به حداکثر سود ممکن میباشد.
کلاسیکها معتقد بودند که تنها مکانیسم بازار آزاد یعنی عملکرد نیروهای مربوط به عرضه و تقاضا و برخورد این دو با هم است که سیاستهای تثبیتکننده اقتصادی یعنی عوامل جلوگیری کننده از بیکاری و تورم را به وجود میآورد.
آنها همچنین عقیده داشتند که عوامل موثر بر رشد تولید اقتصاد یعنی پیشرفت، فنآوری، تشکیل سرماسه و رشد جمعیت (یعنی عواملی که در انتقال منحنی عرضه کل موثر هستند) تحت تأثیر کنترلهای کوتاهمدت اقتصادی کلان قرار نمیگیرد. ولی سطح عمومی قیمتها و تورم و ضد تورم تحت تأثیر سیاستهای پولی قرار میگیرد و سیاستهای مالی یعنی دستکاری در بودجه (بودجه = صورت درآمدها و مخارج دولت) نمیتواند بر اقتصاد اثر بگذارد.
اما کلاسیکهای جدید که بر طرف عرضه تأکید دارند و نظریاتشان بر تئوریهای کلاسیک استوار است در تأیید اثر سیاست مالی بر اقتصاد میگویند:
” نرخ مالیات میتواند بر عرضهی کل اثر داشته باشد و نرخ مالیات بر درآمد اگر کاهش یابد عرضه کار و لذا عرضه ی کالا و از آنجا عرضه کل بالا میرود؛ بنابراین سیاست مالی بر عرضهی کل اثر میگذارد.
مکتب کلاسیک (نظریه لیبرالیسم اقتصادی)، بر اساس فلسفه اصالت فرد در امور اقتصادی، در سال ۱۷۷۶ در انگلستان بنیان نهاده شد.
آدام اسمیت (۱۷۹۰-۱۷۲۳) دانشمند اسکاتلندیالاصل انگلیسی در این سال کتاب معروف خود را تحت عنوان “پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل” انتشار داد. با این کتاب، او بهعنوان بنیانگذار علم اقتصاد و مکتب کلاسیک شناخته شد.
کتاب اسمیت جامعترین کتابی بود که تا آن زمان راجع به سازمانهای اقتصادی نوشته میشد و ضمنا اولین کتابی بود که در قرن هیجدهم با روشی نو و بنیانی علمی در علم اقتصاد نگاشته میشد. در سال ۱۸۷۱ با ظهور اقتصاددانانی مثل ویلیام استانلی جونز، کارل منگر و لئون والراس، هر سه با تأکید بر اهمیت و اصالت مطلوبیت، مکتب نئوکلاسیک را پایهگذای کردند و مکتب جدید دیگری به اقتصاد ارائه گردید.
مهمترین اصول و عقاید اقتصادی کلاسیکها
1 – حداقل دخالت دولت؛ اولین اصل مکتب کلاسیک این است که بهترین دولت دولتی است که حداقل دخالت را در امور دارا است.
این اصل به اصل لسفر معروف است. اصطلاح لسفر یک اصطلاح فرانسوی (lassiez faire: let them do it) و بهمعنای “بگذار بگذرد” است.
نیروهای بازار آزاد و رقابتی، تولید، مبادله و توزیع را هدایت و راهنمایی خواهند کرد. اقتصاد بهگونهای عمل میکند که به خودی خود، خودش را اصلاح کرده و تمایل به سمت اشتغال کامل، بدون دخالت دولت در آن وجود دارد. دخالت دولت تنها باید محدود به اعمال حقوق مالکیت، تمهیدات دفاع ملی و تعلیم و تربیت عمومی شود.
2 – رفتار اقتصاد مبتنی بر حداکثر کردن منافع شخصی؛ اقتصاددانان کلاسیک بر این باورند که رفتار بر پایه حداکثر کردن منافع شخصی، اساس طبیعت بشر را تشکیل میدهد؛ که در آن تولیدکنندگان برای بهدست آوردن منافع، به تولید کالاها و خدمات میپردازند، کارگران برای بهدست آوردن دستمزد، خدمات نیروی کارشان را ارائه میدهند و بالاخره مصرفکنندگان، برای ارضای خواستههایشان کالاها را خریداری خواهند کرد.
3 – هماهنگی و عدم تضاد بین منافع شخصی و اجتماعی؛ اقتصاددانان کلاسیک در مجموع بر هماهنگی منافع در یک اقتصاد بازار تأکید داشتند. بهطوری که افراد با تعقیب و دنبالهروی منابع فردی خودشان، بهترین منافع را برای جامعه بهوجود خواهند آورد.تئوری جریان پولی چیست؟
4 – اهمیت داشتن تمام منابع و فعالیتهای اقتصادی؛ کلاسیکها به این موضوع اشاره میکنند که تمام منابع اقتصادی از قبیل زمین، نیروی کار، سرمایه و توانایی مدیریتی و بههمین صورت تمامی فعالیتهای اقتصادی از قبیل کشاورزی، تجارت، تولید و مبادلات بینالمللی همگی در تجمع ثروت ملل دخالت و شرکت دارند. در حالیکه پیشگامان آنها یعنی مرکانتلیستها و فیزیوکراتها به ترتیب بر این باور بودند که ثروت از راه تجارت و کشاورزی بهدست خواهد آمد.
5 – رشد اقتصادی بلندمدت؛ مسئله اساسی در اقتصاد کلاسیک، رشد اقتصادی بلندمدت است. اقتصاددانان کلاسیک، اقتصاد را عمدتا از مقوله کلان میدانستند و بهجز موارد بسیار کمی، دغدغه اقتصاد خردی نداشتند. اقتصاددانان کلاسیک، اصولا عالمان اقتصاد کلان بودند و بهمسئله تخصیص اقتصادی منابع در اقتصاد خرد توجهی نداشتند.
پایههای نظری مکتب کلاسیک
مهمترین پایههای نظری اقتصادی مکتب کلاسیک را که در ارتباط مستقیم با نظام اقتصاد سرمایهداری است و در واقع توضیحدهنده فلسفه و نحوه عملکرد این نظام است را میتوان در دو نظریه خلاصه کرد:
1 – انسان اقتصادی؛ محور نظریات کلاسیکها را انسان اقتصادی تشکیل میدهد؛ که بر مبنای اصول عقلانی اقتصادی رفتار میکند. حس خودخواهی، نیروی مؤثر پویایی برای وقایع اقتصادی است. رفتار عقلانی انسان، تصمیمات او و وقایع را قابل محاسبه و پیشبینیپذیر میکند و در عین حال عکسالعمل انسان را در برابر آمار و اطلاعات موجود، خالی از خطا میسازد. همین محاسبهپذیر بودن تصمیمات انسان، یکی دیگر از زمینههای نظریه مکانیسم بازار و تعادل خودکار را فراهم میکند.
2 – مکانیسم بازار؛ بسط آزاد خودخواهی، به خودی خود از طریق عمل نیروها، به هماهنگی اقتصادی میانجامد که در نتیجه به تعادل مستمر منتهی میشود. این همان دست نامرئی است که بهگفته اسمیت بازار را هدایت میکند. از حس خودخواهی اصل رقابت نیز سرچشمه میگیرد؛ که یک عامل اجتماعی را شکل میدهد.
رقابت، حس خودخواهی افراد را در چارچوب خود هدایت میکند. برنامههای اقتصادی افراد که بهوسیله رقابت آزاد تنظیم شدهاند، از طریق مکانیسم قیمتها در بازار تلفیق شده و به این وسیله، تعدیل بهینه علایق صورت میپذیرد.
اقتصاددانان کلاسیک
توماس رابرت مالتوس
اقتصاددانان کلاسیک (لیبرالیستهای کلاسیک) را به دو دسته میتوان تقیسم کرد. یک دسته اقتصاددانان خوشبین مانند: آدام اسمیت، ژان باتیست سه و باستیا و یک دسته بدبینها مثل رابرت مالتوس، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل هستند.
دسته خوشبینها به پیروی از عقاید سردسته کلاسیکها (آدام اسمیت) عقیده داشتند؛ که اصالت فرد و نظامهای اقتصادی یا جریان طبیعی اقتصاد، موجب رفاه و خوشبختی جامعه خواهد شد و دسته بدبینها ضمن قبول همان قواعد، اجرای آزاد همان قوانین مکشوفه را موجب فقر و بر اثر آن، سرانجامی شوم و آیندهای تاریک برای جامعه انسانی پیشبینی میکردند.
مالتوس با نظریه افزایش جمعیت و ریکاردو با نظریه افزایش رانت(بهره مالکانه)، آنچنان احساس بدبینی به آینده بهوجود آورده بودند که به علم نوبنیاد اقتصاد، علم شوم لقب داده شد. در این میان، عقاید استوارت میل بینابین و در حقیقت سنتزی از دو جریان فکری شد.
هرکدام از اقتصاددانان کلاسیک، در برخی از ابعاد نقشآفرینی نسبی بیشتری داشتهاند. آدام اسمیت در پیوند دادن اندیشه اقتصاددانان قبلی و طراحی نظام کلی کلاسیک، آغازگر راه است و پایههای اولیه را مستحکم میکند و حلقه پیش از کلاسیک و کلاسیک را میسازد. ریکاردو، بنتام و مالتوس بدنه علم و مکتب را ساخته و تکامل میبخشند. استوارت میل کلاسیک را به اندیشههای بعد از کلاسیک پیوند میزند. اگر اسمیت حلقهگذار پیش از کلاسیک است، میل رساننده پیام به بعد از آن است.
متفکران اصلی تکاملدهنده اندیشه کلاسیک بهویژه آدام اسمیت، ریکاردو، مالتوس، استوارت میل و حتی بنتام تقریبا همگی از اندیشههای جامع در اقتصاد، سیاست، فلسفه و اخلاق برخوردار بودهاند.
یکی از نقشهای مهم اقتصاددانان کلاسیک، پردازش بحثهای اولیه متدولوژی اقتصاد، بهصورت تدوین روش برای صورتبندیهای نظریهها و تحلیل علمی در اقتصاد است. به این صورت که تقریبا تمامی عناصر ابزارهایی که در علم اقتصاد امروز بهکار میرود، در آن زمان تعریف و استفاده شدهاند.
هرچند صاحبنظران سوداگرایی (مرکانتلیستها) و طبیعتگرایی(فیزیوکراتها) از نظر تاریخ مقدم بر کلاسیکها هستند و در شکلگیری عقاید کلاسیک نقش داشتهاند، در عین حال، صورتبندی مکتب کلاسیک بهطور مستقل، از خلاقیت ویژهای برخوردار است.
اندیشههای اقتصادی پس از کلاسیک، چه نئوکلاسیک که تکاملدهنده آن است و چه مارکسی، نهادی و تاریخی که منتقدان آن هستند، بدون شک، بهنحوی خوشهچین کلاسیکها بودهاند (البته خود نیز رهآورد مخصوص خود را داشتهاند).
منتقدین مکتب کلاسیک
علاوهبر بدبینیها و اختلاف نظرهایی که در میان اقتصاددانان کلاسیک نسبت به بعضی از اصول و مبانی این مکتب وجود دارد، معارضان مکتب کلاسیک که در واقع، اصول اولیه مکتب کلاسیک و نظام اقتصاد سرمایهداری را مورد تردید قرار داده و یا نفی کردهاند به دو گروه عمده تقسیم میشوند.
یک گروه سوسیالیست هستند؛ که از اساس، معتقدند نظام اقتصاد سرمایهداری با اصول خود هرگز قادر به حل مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیست و بههمین دلیل، نظام اقتصادی خود را با اصولی کاملا متضاد با اصول نظام اقتصاد سرمایهداری ارائه میکنند و گروه دوم غیر سوسیالیستها هستند؛ که مکتبهایی را در مقابل مکتب کلاسیک بهوجود آوردهاند.
از آن جمله میتوان به اقتصاددانان مکتب تاریخی، نهادگرایان و کنیزینها اشاره کرد.
همچنین نظریات مکتب کلاسیک در طول دوران عمر خود توسط اقتصاددانان بدبینی مانند مالتوس و ریکاردو و همچنین مارژینالیستها(نئوکلاسیکها) در مقاطع مختلف به چالش کشیده شده است. بهطور کلی اندیشمندان مختلفی از مکاتب مختلف، تا پایان قرن نوزدهم اندیشههای کلاسیک را نقد کرده و به چالش کشیدهاند.
یکی از مهمترین این افراد جان مینیارد کنیز بود که سه انتقاد جدی را به این مکتب وارد کرد:
نخست آنکه بهعقیده وی در بازار کار کمبود تقاضا برای نیروی کار وجود دارد؛ زیرا بهدلیل بدبینیهای بنگاهها نسبت به آینده، سرمایهگذاری کمتری صورت میگیرد.
دوم آنکه در بازار محصول، بهدلیل آنکه مصرف تابعی از درآمد است و بیکاری حاصله درآمدها را کم کرده است. نتیجتا مصرف نیز کم شده و مازاد عرضه و خدمات بهوجود میآید.
سوم آنکه در بازار داراییها، بهدلیل وجود همان بدبینیها و در نتیجه، احتمال وجود دام نقدینگی، تقاضای پول افزایش یافته و بنابراین افزایش بیشتر حجم پول نمیتواند هیچگونه اثری بر روی میزان بهره داشته و آن را کاهش دهد. در نتیجه، هیچگونه انگیزهای برای افزایش سرمایهگذاری و بهتبع آن، تولید ناخالص ملی و اشتغال بهو جود نیامده و احتمال باقی ماندن اقتصاد در شرایط رکود، همچنان ادامه خواهد یافت.
البته نباید فراموش کرد که جدیترین منتقدان مکتب کلاسیک، اندیشمندان مکاتب سوسیالیسم و مارکسیسم و بهویژه خود کارل مارکس بودهاند.
سرانجام، ناهمخوانی نظریات اقتصاددانان کلاسیک با واقعیتها و انتقادات شدید سوسیالیستها و پیروان مکتب تاریخی به اصول مکتب کلاسیک، تجدید نظر در اصول مکتب کلاسیک را ضروری مینمود.
بدین ترتیب استانلی جونز انگلیسی در سال ۱۸۷۱ یعنی ۴ سال بعد از انتشار کتاب سرمایه کارل مارکس، کتاب خود را با نام “نظریه اقتصاد سیاسی” منتشر ساخت و اصول و نظریات اقتصاد کلاسیک، یعنی دانش اقتصاد سرمایهداری را بر اساس مطلوبیت، مورد تجدید نظر قرار داد. به این ترتیب مکتب نئوکلاسیک(مارژینالیست) شکل گرفت.
در حقیقت نئوکلاسیکها همان اصول کلاسیکها را، در زمینه آزادی و رقابت و منافع شخصی پذیرفتند، منتها اصل مطلوبیت را جایگزین نظریه ارزش-کار کردند و برخلاف کلاسیکها که عامل تعیین قیمت را در نیروی کار و در طرف عرضه میدیدند، آنها عامل تعیینکننده ارزش و قیمت را در مطلوبیت دیده و در طرف تقاضا جستجو میکردند. با پیدایش مکتب مارژینالیسم و بازسازی نظریات کلاسیک اصول این مکتب و نظام اقصاد سرمایهداری دچار تغییر نشد و اصول لیبرالیسم اقتصادی، رقابت و تعادل اقتصادی خودکار بهقوت خود باقی ماند.
«اقتصاد کلاسیک» مربوط به دوره ای در تاریخ اندیشه اقتصادی از سال ۱۷۵۰ تا ۱۸۷۰ است که در آن گروهی از اقتصاددانان عمدتاً انگلیسی، کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت را به عنوان مبنا برای تحلیل تولید، توزیع و مبادله کالاها و خدمات در اقتصاد سرمایه داری قرار داده اند.
از نظر مارکس، اقتصاد سیاسی کلاسیک در قرن هفدهم با پتی آغاز می شود و با ریکاردو پایان می یابد. از نظر کینز مکتب کلاسیک با ریکاردو آغاز می شود و با پیگو پایان می یابد.
نخستین پرسش این است که کدام یک: آدام اسمیت یا ریکاردو، اقتصاد کلاسیک را تاسیس کرده اند. در پاسخ می توان گفت که آدام اسمیت موضوعات اصلی را مطرح کرد که اقتصاددانان تا قرن بعد از وی درباره آن به بحث می پرداختند، اما هنوز تردید وجود دارد که سنت اسمیتی با انتشار کتاب «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ستانی» ریکاردو در ،۱۸۱۷منتقل شده باشد.
برخی نویسندگان پافشاری کرده اند که اسمیت تاثیر دیرپایی بر ویژگی اقتصاد کلاسیک داشته است نه ریکاردو. بر اساس گفته آنها نظام نظری ریکاردو حتی توسط پیروان پر و پا قرص ریکاردو در دهه بعد از مرگ وی (در ۱۸۲۳)، رد شده است.
جان استوارت میل
نویسندگان بعدی مانند: جان استوارت میل و جان الیوت کرنز تا دهه ۱۸۷۰ از قضیه مرکزی ریکاردو پیروی می کردند مبنی بر این که میزان سود و در نتیجه انباشت سرمایه به هزینه نهایی تولید کشاورزی بستگی دارد.
ایده های اسمیت و ریکاردو جریان اقتصاد کلاسیک را شکل داد. اقتصاد کلاسیک شامل نظریه های زیر بود: نظریه ارزش مبتنی بر مطلوبیت؛ استفاده از نیروهای عرضه و تقاضا در تعیین قیمت های بین المللی؛ نظریه اشباع عمومی بازار و قانون بازارهای سی .
بنا براین تمامی مبانی نظریه پردازی اقتصادی در دوره ۱۷۷۰ تا ۱۸۷۰ متعلق به مجموعه ای از اندیشه های به ارث گذاشته شده توسط آدام اسمیت و دیوید ریکاردو است. پایان اقتصاد کلاسیک در دهه ۱۸۷۰ است که «انقلاب نهایی» اتفاق افتاد.
در دهه ،۱۹۷۰ به طور همزمان سه کتاب درباره اقتصاد کلاسیک منتشر شد. «بازنگری اقتصاد کلاسیک، توسط توماس سوول (۱۹۷۴)، «ساختار نظریه اقتصاد کلاسیک»، توسط رابرت اگلی (۱۹۷۴) و «اقتصاددانان کلاسیک» توسط دنیس ابراین (۱۹۷۵).
از این سه، اگلی وسیع ترین دوره زمانی را برای «نظریه اقتصادی کلاسیک» در نظر گرفته است، بدین ترتیب که با فیزیوکرات ها در دهه ۱۷۵۰ آغاز می شود و با نظریه والراسی تعادل عمومی در دهه ۱۸۷۰ پایان می یابد.
از نظر اگلی نه تنها کل اقتصاد کلاسیک می تواند بر حسب یک چارچوب مفهومی واحد تعریف شود بلکه این چارچوب در اساس حول مفهوم خاصی از سرمایه می چرخد، یعنی موجودی از کالاهای واسطه ای که در دوره های تولیدی، سرمایه گذاری شده است.
سوول تعریف سنتی اقتصاد کلاسیک را می پذیرد مبنی بر این که مکتب کلاسیک در عمل مکتب آدام اسمیت است. از نظر سوول، سنت کلاسیک شامل مجموعه مشترک از پیش فرض های فلسفی ، روش های مشترک تحلیل و نتایج مشترک مربوط به موضوعات تحلیل اساسی اقتصادی است و شامل قضایای مهمی مانند: نظریه ارزش مبتنی بر کار، نظریه جمعیت مالتوس، قانون سی و نظریه مقداری پول و نظریه مسیر رشد تعادلی یکنواخت اقتصاد.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.سایر اصطلاحات و واژههای اقتصادی و مالی را ببینید .
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
چرا جریان پول در زندگی شما مسدود شده است؟
اکثر مردم چاکراها را میشناسند. این هفت مرکز انرژی درون ما اطلاعات مختلف را پردازش میکنند اگر هر کدام از این مرکز ها مسدود شده باشند انرژی به طور موثر پردازش نمیشوند و زندگی ما منعکس کننده همین انرژی های پردازش نشده میباشد.
اگاهی هایی که بعد از مطالعه این مقاله خواهید دانست:
رابطه بین انرژی و پول چیست ؟ چاکراها مبحث مهمی در موفقیت است که با فعال کردن چاکراها جریان انرژی در زندگی شما به حرکت در می آید.
چرا جریان پول در زندگی شما مسدود شده است؟
آیا در حال تلاش برای بدست آوردن پول بیشتر هستید ؟ آیا سخت است بتوانی خودت را ثروتمند تصور کنی ؟ آیا میتونی هر زمان به پول نیازی داری به راحتی اون رو بدست بیاری ؟ آیا چون نمیتونی پول بدست بیاری از صحبت کردن در مورد پول صرف نظر میکنی ؟
جهان بازتاب درون شماست
داشتن پول بیشتر ، راحتر از چیزی است که فکر میکنید مگر اینکه باور داشته باشید با این اقتصاد برای بدست آوردن پول باید سخت کار کنید. بیاد داشته باشید دنیایی بیرون شما بازتابی از دنیایی درون شماست به هر چیز باور داشته باشید جهان همان را برای شما تایید میکند.
بنابراین اجازه دهید چند مورد مهم دنیایی درونی را بررسی کنیم که احتمالا شما آنها را نمیدانید:
علم ثابت کرده است که شما فقط در دنیایی زیر پوست خود نیستید بلکه میدان مغناطیسی در اطراف بدن شما وجود دارد که به اندازه بدن شما مهم است. درست مثل کشش گرانشی زمین که بر همه چیز اثر میگذارد میدان انرژی شما نیز قدرت تاثیر گذاری بر زندگی شما را دارد.
این میدان پر انرژی در اطراف بدن ، شما را با سیستم انرژی داخلی بدن شما متصل میکند و اشتباه بزرگی که مرتکب میشویم این است که چون این میدان انرژی نامرئی را نمیبینیم آن را نادیده میگیریم.
چاکراهای فعال
اکثر مردم چاکراها را میشناسند. این هفت مرکز انرژی درون ما اطلاعات مختلف را پردازش میکنند اگر هر کدام از این مرکز ها مسدود شده باشند انرژی به طور موثر پردازش نمیشوند و زندگی ما منعکس کننده همین انرژی های پردازش نشده میباشد.
در اینجا هفت راه نشان داده شده است که باعث میشود جریان پول به سمت شما مسدود شود. سپس توضیح خواهیم داد چاکراهای سالم برای ارتعاش پول زیاد چگونه کار میکنند . این سدها در واقع در جایی از بدن شما ساکن شده اند که میتواند این انرژی را از بین ببرد و در نهایت یاد میگرید چطور با فعال کردن چاکراها ثروت و فراوانی را در زندگی خود خلق کنید.
هفت چاکرای بدن – رابطه بین چاکراها و پول
۱: هنگامی که شما احساس اضطراب و استرس در مورد پول میکنید:
این نشان می دهد از چاکرا ریشه که در پایین ستون فقرات شما قرار دارد مسدود شده است اگر شما پول کافی نداشته باشید، یک سد در اینجا باعث می شود شما احساس امنیت نکنید. هنگامی که این چاکرا بیش از حد بسته باشد شما انرژی پول را مسدود میکنید که در این حالت شما به طور مداوم با هزینه ها ، قبض ها یا نگرانی در مورد نداشتن پول کافی مواجه میشوید و اگر مقدار پول شما کم شود شما احساس پوچی و بدبختی میکنید.
سلامتی چاکرای ریشه امنیت و فراونی زمین را درون ما ایجاد میکند . در حالت طبیعی سیاره ما پر از فراوانی است. پرنده برای پیدا کردن کرم بعدی خود نگران نیست و درختان هرگز نگران جوانه زدن نیستند .مردمان بومی که در هماهنگی با طبیعت زندگی میکنند هرگز نگران کمبود منابع نیستند. این چاکرا اصلی روی همه چاکرای ها بالای خود تاثیر میگذراد .زمانی که شما ریشه صحیحی داشته باشید انرژی آزادانه جریان پیدا میکند و زندگی ما پر از جریان ثروت و نعمت میشود و شما به وضوح احساس امنیت میکنید.
۲: اگر شما لحظات سختی را برای خلق اهدافتان دارید چاکرای دوم یا ششم چاکرای خلاقیت شما مسدود شده است:
این مرکز انرژی بین شکم و قفسه سینه شماست و این جا جایی است که شما خلاقیت خود را به چیزهای فیزیکی تبدیل میکنید. این جا نیز جایی برای پردازش احساسات مختلف در مورد پول نیز میباشد. بنابراین زمانی که شما در حال ارتعاش انرژی پایین مثل خشم و یا غم و اندوه در مورد پول باشید، این احساسات در این چاکرا یافت می شود.
۳: زمانی که شما با تلاش های زیاد، فشار اضافی و کار سخت برای آشکار کردن پول هستید اما موفق نمیشوید:
این نشانه این است که چاکرا سوم شما و یا خورشیدی شما مسدود شده است. در واقع این درست نیست که سخت کار کردن تنها راهی برای ایجاد کردن پول است. با این حال، بیشتر افراد با این باور رشد کرده اند، بنابراین ممکن است این دیدگاه برای پذیرفتن چالش برانگیز باشد. این چاکرا جایی است که انرژی تبدیل به عمل میشود. این چاکرا چاکرای قدرت نامیده می شود زیرا باعث ایجاد قدرت می شود با این حال، بدست آوردن پول می تواند بدون درد و بدون تلاش اضافی باشد اما شما هنوز نیاز به برنامه ریزی و انجام اقدامات جدید دارید .
به نظر می رسد چاکرای سوم سالم به صورت جادویی اتفاقای را ایجاد میکند مثلا افرادی که به شما پولی بدهکارند ممکن است ناگهان آن پول را برگردانند و یا شاید فرصت های غیر منتظره ای برای ایجاد کردن پول پیدا کنید.
۴: هنگامی تئوری جریان پولی چیست؟ تئوری جریان پولی چیست؟ که عمیقا احساس می کنید سزاوار پول نیستید، حتی با فکر کردن داشتن مقدار زیادی پول احساس گناه می کنید:
شرط میبندم که چاکرای چهارم یا چاکرای قلب شما مسدود شده است. این انرژی درست در وسط سینه شما قرار دارد. اگر فردی هستید که به طور مداوم خودتان را سرزنش میکنید و احساس غم یا یک بازنده را می کند، باید بدانید که با ایجاد کردن یک جریان سالم انرژی در اینجا می توان آن را به راحتی درمان کرد.
یک قلب سالم / چاکرا چهارم احساس شایستگی داشتن پول زیاد را ایجاد می کند. شما فرصت های بیشتر ایجاد کردن پول برای افراد دیگر را تائید خواهید کرد زیرا شما پول بیشتری با افرادی که به شما کمک کرده اند بدست آوریده آید. شما قادر خواهید بود احساس کنید که چطور فراوانی شما را احاطه کرده است و چه احساس خوبی دارید شما همچنین افرادی که ثروتمند هستند را تحسین می کنید. از آنجایی که شما با پول مانند یک عاشق رفتار می کنید، به آن توجه زیادی می کنید و مراقبت های خاصی را به آن میدهید، آن را دوست دارد آن نیز در اطراف شما به وفور یافت میشود.
۵: آیا زمانی که در مورد پول صحبت میشود سنگر میگیرید؟
آیا از پرداخت پولی که به شما قرض داده شده است اجتناب میکنید؟
آیا زمانی که میخواهید به مشتری قیمت خود را بگویید عضلاتتان منقبض میشود؟
اگر این چنین است این نشان دهنده این است که چاکرای گلو شما مسدود شده است.
یک چاکرای پنجم سالم به راحتی میتواند قیمت و حقیقت شخصی خود را در رابطه با پول بیان کنید.
۶: آیا زمان تجسم کردن پول بیشتر ، خرید کردن ، که کمک کردن به دیگران با پولی که در بانک سرمایه گذرای کرده اید برای شما دشوار است؟
اگر اینطور است این مربوط به چاکرای ششم یا چشم سوم شما است . شایع ترین دلیل مسدود شدن این چاکرا این است که شما سعی می کنید جهان را از طریق باور ها و اعتقادات دیگران ببینید. تلاش برای ندیدن حقیقت و ایده های خود که باعث گیجی و اشتباه کردن شما میشود.شما نمی توانید در حالت سردرگمی به وضوح ببینید. زمانی که شما در حالت سردرگمی باشید به وضوح نمیتوانید موقعیت ها را ببینید.
چاکرای چشم سوم چاکرای احترام به پول و توانایی تجسم کردن خودتان با داشتن پول زیاد، خرج کردن عاقلانه آن ، و راه هایی که میتواند به دیگران کمک کنند است و این به شما کمک میکند رابطه خود را با پول بهبود بخشید.
۷: آیا تا به حال احساس کرده اید قبل از اینکه پولی را بدست آورید باید مورد ستایش و تحسین دیگران قرار گیرید:
اگر این طور است این مربوط به چاکرای هفتم شما یا چاکرای تاج که در بالای سر شما قرار دارد است .احساس یک برده بودن که دیگران باید شما را کنترل کنند .
چاکرای تاج سالم به شما کمک میکند همان مقدار پولی که نیاز دارید را ایجاد کنید و بدانید چطور آن را خرج کنید .
چرا این چاکرا ها مسدود میشوند؟
زمانی که شما بزرگ شده اید یادگرفتید که باورهای مختلفی را در مورد پول داشته باشید همچنین اتفاقاتی را دیده اید که منجر به نتیجه گیری در مورد پول شده است .برخی بر این باورند که پول ریشه همه بدی هاست یا رایج ترین باور مخرب این است که باید برای پول سخت کار کنید .اگر والدین شما حسادت میکردند یا با افرادی که پول زیادی داشته اند اعتماد نداشته اند ممکن است شما نیز قبول کنید که افراد پولدار مورد اعتماد نیستند و همانطور که بزرگتر میشوید این حقیقت بیشتر با شما هماهنک میشود و این برنامه ریزی ها باعث سردرگمی و اضطراب میشوند و با این اعتقادات ممکن نیست بتوانید پول بیشتری را بدست آورید شما نمیتوانید افراد پولدار را مورد قضاوت قرار دهید و توقع داشته باشید خودتان پولدار شوید .
آیا فعال کردن چاکراها ممکن است ؟
چطور میتوانم این موانع را از بین ببرم؟
در این سایت البوم هایی طراحی شده است که میتواند میزان ثروت ذهنی شما را افزایش دهد.
این البوم ها به شما کمک میکند چاکرای خود را برای حرکت انرژی پول باز کنید و این جریان پول در تمامی چاکرای ها شما جریان پیدا میکند بنابراین شما میتوانید احساس داشتن پول بیشتری بکنید.
شما قادر خواهید بود زندگی ثروتمندانه که رویای شما بود را تجسم کنید. زمانی که در مورد پول صحبت میکنید احساس اعتماد به نفس بیشتری دارید و کمکم برای داشتن پول بیشتر اقدام میکنید و از داشتن پول زیاد احساس امنیت میکنید.
اگر هنور تمایل ندارید که بپذیرید این میتواند آسان باشد زمانی که مدیتیشن میکنید به چاکرای خورشیدی خود توجه کنید زیرا کار سخت و مبارزه برای زنده ماندن در این چاکرا قرار دارد .
اما اگر واقعا جدی هستید که ثروت، فراوانی و مسائل مربوط به پول را به سطح های بالاتر برسانید، در این سایت برای تمامی چاکرا ها البوم های مجزایی تولید شده است که با فعال کردن چاکراها به شما کمک کند موانع جریان انرژی را از بین ببرید.
شرطی سازی عامل
شرطی سازی عامل یک روش یادگیری است که از طریق پاداش و تنبیه در ازای یک رفتار واقع میشود. از طریق شرطی سازی عامل یک فرد ارتباطی را بین یک رفتار خاص و یک نتیجه برقرار میسازد.
در حدود دههی ۱۹۲۰، جان بی واتسون روانشناسی آکادمیک را ترک کرد و دیگر رفتارگرایان نیز در حال قدرت یافتن و نفوذ بودند که در نتیجه فرمهای جدیدی از یادگیری به غیر از شرطیسازی کلاسیک را پیشنهاد میدادند. شاید مهمترین آنها برحاس (با توجه به تفاوت لهجهی امریکن و بریتیش، بوریس هم گفته میشود) فردریک اسکینر بود. اگر چه به دلایلی آشکار، او بیشتر با عنوان B.F. Skinner شناخته شدهاست.
دیدگاههای اسکینر، اندکی از شدت کمتری نسبت به واتسون (۱۹۱۳) برخوردار بود. اسکینر معتقد بود که مثلا ما چیزی را به عنوان یک ذهن داریم، اما این امر (توجه به مسائل بیرونی) نسبت به مطالعهی وقایع داخلی روحی و روانی، حقیقتا سازندهتر و مؤثرتر خواهد بود.
کار اسکینر ریشه در نگاهی داشت که بیان کنندهی این مطلب بود که شرطیسازی کلاسیک برای توضیح کامل رفتار پیچیدهی انسانی بسیار ساده انگارانه است. او معتقد بود که بهترین راه برای درک رفتار این است که نگاه به علتهای یک عمل و عواقب و پیامدهای آن باشد. او این رویکرد را شرطی سازی عامل یا کنشگر نامید.
شرطی سازی کنشگر چیست
شرطی سازی کنشگر یا عامل، فرآیندی است که در آن انسانها و حیوانات یاد میگیرند به گونهای رفتار کنند که پاداش دریافت کنند و از مجازات اجتناب کنند. همچنین نام پارادایمی در روانشناسی تجربی است که توسط آن، چنین فرآیندهای یادگیری و انتخاب کنش مورد مطالعه قرار میگیرند.تئوری جریان پولی چیست؟
به شرطی سازی کنشگر یا عامل، شرطی سازی اسکینر هم گفته میشود. رفتار همه حیوانات، از تکیاختگان گرفته تا انسانها، بر اساس پیامدهای آن هدایت میشود. سگ برای استخوان التماس میکند. سیاستمدار برای هدایت کمپین خود نظرسنجیها را میخواند. شرطی سازی کنشگر یا عامل، رفتاری هدفمند مانند این است.
بی.اف اسکینر: شرطی سازی عامل
به اسکینر به عنوان پدر شرطی سازی عامل نگریسته میشود، اما کار او بر اساس قانون اثر ثرندایک (۱۸۹۸) استوار بود. با توجه به این اصل، رفتاری که به دنبال نتایجی دلپذیر هستند، احتمالا تکرار میشود و رفتاری که ناشی از ننایجی ناخوشایند باشد از احتمال کمتری برای تکرار شدن برخوردار است.
اسکینر یک اصطلاح جدید را به قانون اثر معرفی کرد – تقویت. رفتار تقویت شده تمایل به تکرار شدن دارد (به عبارت دیگر تحکیم شده)؛ رفتار تقویت نشده نیز تمایل دارد تا که از بین رفته یا خاموش شود (به عبارت دیگر تضعیف شده).
شرطی سازی اسکینر
اسکینر (۱۹۴۸) شرطی سازی عامل را با انجام آزمایشی که در طی آن حیواناتی را در جعبه اسکینر قرار داده بود و شبیه به جعبه پازل ثرندایک بود مورد مطالعه قرار داد. اسکینر سه نوع پاسخ یا عامل را مورد شناسایی قرار داد که میتوانند دنبال کنندهی رفتار باشند.
- عاملهای خنثی: پاسخ هایی از جانب محیط که نقشی در افزایش یا کاهش احتمال تکرار یک رفتار ندارند.
- تقویت کنندهها: پاسخهایی از جانب محیط که باعث افزایش احتمال تکرار رفتار میشوند. تقویت کنندهها میتوانند مثبت یا منفی باشند.
- تنبیهات: پاسخهایی از جانب محیط که احتمال تکرار وقوع یک رفتار را کاهش میدهند. تنبیه رفتار را تضعیف میکند.
همهی ما میتوانیم نمونههایی از نحوه رفتار خودمان توسط تقویت کنندهها و تنبیهات را در نظر بگیریم. احتمالا هنگامی که کودک بودید، شما تعدادی از رفتارها را آزمایش کرده و از نتایج آن مطلع شدهاید.
مثلا وقتی شما جوانتر بودید، سعی کردید در مدرسه سیگار بکشید و نتیجه این اقدام این بوده که شما با گروهی که همیشه میخواستید همراه شدید. در این حال ممکن است شما با تقویت مثبت مواجه شده باشید (مثلا پاداش) و در نتیجه احتمالا این رفتار را تکرار کردهاید.
با این حال چنانچه نتیجه اصلی این اقدام این بود که شما گرفتار میشدید، حضور شما در مدرسه به حالت تعلیق در میآمد و والدین شما نیز درگیر این موضوع شده و مطمئنا با تنبیه مواجه میشدید، نتیجه این میشد که به احتمال کمتری در حال حاضر سیگاری بودید.
تقویت مثبت
اسکینر نشان داد که تقویت مثبت چگونه با قرار دادن یک موش گرسنه در جعبهی اسکینر کار میکند. جعبه حاوی یک اهرم در یک سمت بود و هنگامیکه موش بهجعبه انتقالیافت، بهطور اتفاقی به اهرم ضربه وارد کرد. بلافاصله پس از انجام این کار قطعهای از غذا به داخل ظرفی که در کنار اهرم قرار داشت میافتاد.
موشها پس از اینکه چندینبار در جعبه قرار داده شدند، بهسرعت آموختند که باید مستقیما به سراغ اهرم بروند. دریافت غذا در صورت فشردن اهرم، یک نتیجهی تضمین شده بود. و به همین دلیل آنها دوباره و دوباره آن کار را تکرار میکردند.
تقویت مثبت تقویت کنندهی رفتاری است که در نتیجهی آن فردی پاداش دریافت میکند. مثلاً اگر معلم شما هر بار که تکالیف خود را انجام میدهید (به عنوان پاداش) به شما پنج پوند بدهد، احتمال بیشتری دارد که شما این رفتار را در آینده تکرار کنید، بنابراین این اقدام، رفتار انجام تکالیف شما را تقویت خواهد کرد.
تقویت منفی
حذف یک تقویت کنندهی ناخوشایند نیز میتواند رفتاری را تقویت کند. این مورد با عنوان تقویت منفی شناخته میشود. زیرا حذف یک محرک نامطلوب است که برای حیوان یا شخص «پاداش» را در پی خواهد داشت. تقویت منفی موجب تقویت رفتار میشود، زیرا تجربهای ناخوشایند را متوقف کرده یا آن را از بین میبرد.
مثلا اگر شما تکالیف خود را انجام ندهید، باید به معلم خود ۵ پوند بدهید. شما برای اینکه از پرداخت ۵ پوند جلوگیری کنید، تکالیف خود را انجام میدهید. بنابراین این اقدام، رفتار انجام تکالیف شما را تقویت خواهد کرد.
اسکینر نشان داد که تقویت منفی بدین صورت کار میکند که یک موش در جعبه اسکینر قرار داده شده. و در صورتیکه برخی از موارد نامطلوب (از جانب موش) رخ دهد، یک جریان برق ناخوشایند به جعبه (و در نتیجه به موش) اعمال خواهد شد. هنگامیکه موش به جعبه منتقل شد، بهطور تصادفی با اهرم برخورد کرد و بلافاصله پس از آن جریان الکتریکی خاموشمیشود.
موشها پس از اینکه چندینبار در جعبه قرار داده شدند، بهسرعت آموختند که باید مستقیماً به سراغ اهرم بروند. مطمئنبودن از خلاصییافتن از جریان الکتریکی (توسط تماس با اهرم)، سببمیشد تا آنها دوباره و دوباره این عمل را تکرارکنند.
اسکینر حتی موشها را به این صورت نیز آموزش داد که برای جلوگیری از جریان الکتریکی، چراغی قبل از اینکه جریان الکتریکی وارد شود روشن میشد. موشها خیلی زود یاد گرفتند وقتی نور آمد، اهرم را فشار دهند. زیرا میدانستند که این امر جریان برق را متوقف خواهد کرد.
این دو پاسخ، با عناوین یادگیری گریز و یادگیری اجتنابشناخته میشوند.
تنبیهات (تضعیف رفتار)
تنبیه در مقابل تقویت تعریفمیگردد، زیرا بهجای اینکه بهدنبال افزایش دادن یک پاسخ باشد، در پی کاهش یا حذف آنست. این یک رویداد ناگوار است که در نتیجه رفتاری را که در پی آن اتفاق میافتد را کاهش میدهد.
همانند تقویت، مجازات هم میتواند به طور مستقیم با استفاده از یک محرک ناخوشایند مانند یک شوک پس از پاسخ اعمال شود یا با حذف محرک بالقوه پاداش دهنده همراه باشد. مثلا کم کردن پول توجیبی یک فرد به منظور تنبیه او در ازای رفتاری نامطلوب.
نکته: همیشه ایجاد تمایز بین تنبیه و تقویت منفی آسان نیست.
بازار آزاد چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
بازار آزاد، نوعی نظام اقتصادی است که در آن از لحاظ تئوری، همهی معاملهگران به اطلاعات کامل دسترسی دارند، تمام مصرفکنندگان باتوجه به منفعت حداکثریِ خود، انگیزهی خرید پیدا میکنند و همهی تأمینکنندگان هم مقید به عرضه و تقاضا هستند. درواقع بازار آزاد، بازاری اقتصادی است که رقابت در آن تعیینکننده است. این رقابت به قوانین عرضه و تقاضا اجازه میدهد محصولات و خدمات خود را بهصورت مستقیم تأمین کنند. این عرضه شامل منابع طبیعی، سرمایه و نیروی کار است و تقاضا هم شامل خرید توسط مصرفکنندگان، کسبوکارها و دولت است. تولیدکنندگان میخواهند محصولات خود را به بالاترین قیمت به مشتریان بفروشند و در مقابل، خریداران نیز بهدنبال پایینترین قیمت برای کالاها و خدمات هستند.
حتما بخوانید:
جنگ اقتصادی
رقابت روشی تخریبی برای حل مناقشات است. جنگ، رقابتی بزرگ است و بازار آزاد هم رقابت اقتصادی بزرگی است. بنابراین بازار آزاد، جنگی اقتصادی است. اقتصاددانان ادعا میکنند که هرچیزِ خوبی از جنگ نشئت میگیرد. مطمئنا همانطوری که لاشخورها از اجساد و خونریزی در میدان جنگ سود میبرند، مصرفکنندگان هم از ورشکستگیها و قیمتهای رقابتی منفعت میبرند. بنابراین یکی از مفروضات بازار آزاد این است که مصرفکننده سزاوار همهچیز است و کارگر هم چارهای جز پذیرفتنِ این شرایط یا بیکاری ندارد.
بازار آزاد، ایدئولوژیای عالی برای افراد ثروتمند و فراثروتمند است، چراکه اعتقاد آنها بر این است که سزاوار همهچیز هستند و کارگران هم باید با خودشان بجنگند. درحقیقت، هیچ نتیجهی خوبی از رقابت پدید نمیآید؛ نتیجهی خوب فقط با برطرفکردن نزاعها بهوسیلهی همکاری بهدست میآید. البته اغلبِ افراد، درگیری را با رقابت اشتباه میگیرند و بهندرت، حتی زمانی که در حال همکاری با هم هستند، متوجه آن میشوند. بنابراین آنها درگیری/همکاری را با درگیری/رقابت اشتباه میگیرند و نمیدانند که مورد دوم هیچ منفعتی ندارد.
بنابر آنچه در بالا گفتیم، سه چیز را دربارهی بازار آزاد باید مفروض دانست:
- جریان آزاد اطلاعات: هر مصرفکنندهای میتواند اطلاعات مربوط به محصول موردنیاز خود را بهدست بیاورد؛
- نبود مانعی برای رقابت: هرکس تمایل دارد، میتواند به عرضهکننده تبدیل شود و در صورت شایستگی و توانایی، با عرضهکنندگان دیگر رقابت کند؛
- مسئولیت مستقیم:مصرفکنندگان از منابع خود برای خرید نیازهایشان استفاده میکنند.
آیا بازار آزاد مستلزم نبود قوانین دولتی است؟ خیر. مقررات دولتی فقط برای این لازماند که اطمینان حاصل شود برخی اصول (همچون قوانین افشای اجباری و ضدتراست) بهدرستی اجرا میشوند و موجب بهبود بازار آزاد میشوند، نه اینکه موجب تضعیف آن شوند. اما در مقابل، مخالفان، نظر دیگری دارند. اقتصادِ بازار آزاد اغلب با اقتصاد سرمایهداری اشتباه گرفته میشود. در نظام سرمایهداری، بیشترِ شرکتها وقتی نوبت به خودشان میرسد، از حامیان اصلی بازار آزاد (بهجز یارانههای دولتی) هستند، اما وقتی نوبت به رقبا میرسد، از متقاضیانِ دخالتهای سختگیرانهی دولت (بهجز یارانههای دولتی) میشوند.
در بازار آزاد واقعی، هیچ قانونی برای کسبوکار وجود ندارد. مشتریان (ازآنجاکه کسبوکارها و افراد باید چیزهایی خریداری کنند، تقریبا شامل تمام اشخاص بازار آزاد میشود) آزادند هر نوع تحقیقاتی دربارهی فروشندگان انجام دهند و فروشندگان هم (دستهی گستردهای هستند، چراکه افراد باید چیزی را بفروشند تا جریان نقدی مثبتی پدید بیاید) آزادند هرگونه تحقیقی را که لازم میدانند، درمورد مشتریان خود انجام دهند.
تمایز زیادی بین کسبوکار و فرد وجود ندارد، چراکه هر دو نقش را ممکن است یک نهاد بهعهده بگیرد. بهجز اطلاعاتی که افراد میتوانند از هم بگیرند، هیچ آزادی اطلاعاتی وجود ندارد. درواقع ممکن است نهادی به تحقیقات زیاد، مصاحبهها و جمعآوری مدارکی از رشوهخواری کارمندان و چیزهایی ازاینقبیل دست بزند و سپس نتایج را به مشتریانش بفروشد. این نهاد ممکن است بخشی از این اطلاعات را در اختیار اشخاص دیگری بگذارد که میخواهند خود را بهتر به بازار هدف معرفی کنند.
زمانهای خوب و بد وجود دارد، اما با این نظام اقتصادی، طرفین میتوانند انتخاب کنند که چگونه و چه زمانی مشکلات خود را حل کنند، شروع به سودآوری کنند یا حتی به چه سودی (نقدی یا غیرنقدی) دست پیدا کنند. آیا سازمانها میتوانند بزرگ شوند؟ بله. آیا در این نظام اقتصادی کسی میتواند یک امپراتوری را سرنگون کند؟ بله. آیا اغلب اوقات چنین اتفاقی میافتد؟ بله، بهطور مداوم، از بازارهای کوچکتر گرفته تا بزرگترین بازارها.
بااینوجود، امپراتوریها بهسادگی سرنگون نمیشوند، مگر وقتی که از حد معینی فراتر بروید؛ در آن صورت، قدرت قابلتوجهی برای ناتوانکردن رقبا خواهید داشت. ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد، اما واقعیت این است: میتوانید عناوین شایستهای را از آن خود کنید یا از دست بدهید و درعینحال هیچگاه مانع شرافت دیگران هم نشوید. تعریف اقتصاددانان از بازار آزاد تا حد زیادی مشابه چیزی است که تا اینجا توضیح دادیم. اقتصاددانان میتوانند از این تعریف بهعنوان پایهای برای مدلسازیهایشان استفاده کنند و بگویند: «اگر بازار آزادی برای کالای X وجود داشته باشد، میتوانیم نتیجهگیری کنیم…» یا میتوانند جسور و زیرک باشند و بگویند: «اگر تقریبا بازار آزادی برای کالای X وجود داشته باشد، بهجز وضعیت Y، میتوان نتیجه گرفت…» یا اینکه میتوانند وضعیت را پیچیدهتر کنند و بگویند: «اکنون بازار آزادی برای کالای X وجود ندارد، برای اینکه… و بهاینترتیب میتوان بازار آزادی برای کالای X پدید آورد که شبیه آن بازار آزاد باشد.»
علاوهبراین، تعریف نظریهپردازان سیاسی از بازار آزاد با تعریف اقتصاددانان مطابقت ندارد. گروه اول، بازار آزاد را «آزاد از محدودیتهای دولتی تنفربرانگیز» تعریف میکنند و گروه دوم میگویند: «دولت باید Z را انجام دهد تا بازار آزاد کارآمدی برای کالای X پدید بیاورد». در مقابل، ممکن است نظریهپردازان سیاسی بگویند: «Z محدودیتی غیراخلاقی در راه آزادی است و به همین دلیل، اصول بازار آزاد را نقض میکند.»
بهعنوانمثال، امریکا دارای سیستم «اعتبارات آلودگی» است. در این سیستم کارخانهها حق دارند میزان آلودگی هوایی تولیدیشان را بخرند یا بفروشند. بنابراین، کارخانهها میتوانند با هزینهکردن برای بهبود سیستمهای کنترل آلودگی، اعتبارات آلودگیِ خود را بفروشند، چون دیگر به آن احتیاجی ندارند. این از سیستم قدیمی کارآمدتر است. در آن سیستمها، آژانس حفاظت از محیطزیست، فناوریهای مربوط به کنترل آلودگی را برای همهی کارخانهها اجباری میکرد. اقتصاددانان سیستم جدید را دوست دارند، چراکه این سیستم از سازوکارهای بازار آزاد برای رفع مشکلات نظارتی کلاسیک استفاده میکند.
اما بهنظر میرسد لیبرالیستهای سختگیر با اعتبارات آلودگی مخالف باشند، چراکه نهایتا مجوز این اعتبارات را دولت صادر میکند. کنترل آلودگی بهشیوهی لیبرالیستی به این صورت است که هرکس که بهدلیل آلودگی صدمه دیده است، میتواند از آلودهکنندگان ادعای خسارت کند. همچنین به کارخانهها اجازه میدهد با همسایگان خود وارد معامله شوند و همسایگان بهازای برخورداری از برخی امتیازات، از حق شکایت خود چشمپوشی کنند.
توصیهی تکراریِ کلاسهای اقتصاد به دانشجویان اقتصاد، دراینباره است: چگونگی همکاری تولیدکنندگان در بازاری خراب، با حضور تقریبا نیمی از تولیدکنندگان. مشکل این توصیه این است که تأثیرات انحصاری، تنها زمانی شروع میشود که کمتر از نیمی از تولیدکنندگان، بیش تئوری جریان پولی چیست؟ از نیمی از بازار را تشکیل دهند و البته نیازی به توضیح نیست که تمام بازارهای دنیا انحصارطلبانهاند.
بهدرستی نمیدانیم چه میزان از عملکردِ غیرآزاد بازارها به دولتها مربوط میشود، اما راهکار عادی و منصفانه، این است که قوانین بیشتری برای بازار تصویب شود، چراکه این قوانین پیشازاین تأثیر مثبتی در آزادکردن حقیقی بازار داشتهاند. درحالیکه دولتها گاهی اوقات با مداخله سعی میکنند بازار را بهسوی فعالیت آزادانه پیش ببرند، بیشتر، این مداخلهها تنها بهنفع برخی افراد تمام میشود. موضوع جالبتوجه اینکه دخالتهای بخش دولتی اثرات مطلوب سایر دخالتها (فرضا اصلاحیهی قوانین) را ندارد.
در دنیای واقعی، بازارها مایل نیستند آزادانه عمل کنند، چراکه شرایطی که شرح داده شد، کاملا اجرا نمیشوند. جریان آزاد اطلاعات در اکثر موارد، مستلزم فعالیت تولیدکنندگان است که همیشه در کوتاهمدت آن را بهنفع خود نمیدانند. دراینبین، موانع رقابتی هم هستند، چراکه بسیاری از کسبوکارهای تولیدی به سرمایهگذاری های زیرساختی بزرگی نیاز دارند و حتی این شرایط نیز اغلب اعمال نمیشود، بهخصوص زمانی که محصولات و خدمات بهطور عمده بیمه شده باشند. دخالتهای دولت گاهی اوقات برای رسیدگی به این مسائل انجام میگیرد، اما انجام چنین کاری نیاز بهنوعی قدرت سیاسی دارد که بهندرت وجود دارد.
اگر باوجود موانع بزرگی که برای ورود به بازار وجود دارند، بتوانیم برای جمعآوری مقدار زیادی سرمایهی اولیه، روشهایی پیدا کنیم، بهعنوان تولیدکننده میخواهیم بدانیم مصرفکنندگان، اطلاعات موردنیاز برای خرید را در اختیار دارند یا خیر. اگر این بهمعنای دراختیارگذاشتن اطلاعات بیشتری باشد، این کار را برایشان انجام میدهیم، اما اگر احساس کنیم باید اطلاعات زیادی در اختیار آنها قرار دهیم، از این معامله صرفنظر میکنیم.
بهعنوان مصرفکننده، در برخی موارد، اهمیتی به تحقیقات زیاد نمیدهیم. اما برای برخی دیگر، هفتهها از وقت خود را صرف اطلاعاتی میکنیم که میتوان از خود فروشنده یا سایر مصرفکنندگان یا فروشندگان یا حتی رسانهها (فروشندهی اطلاعات قانونی یا غیرقانونی) به آنها دست پیدا کرد. اگر تشخیص دهیم فروشندهای مناسب نیست، از آن صرفنظر میکنیم، و اگر تنها چند فروشنده باشند و هیچکدام را مناسب ندانیم، از بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکنیم. بعضی وقتها هم روش دیگری برای انجام آن پیدا میکنیم یا اینکه خودمان انجامش میدهیم.
هنوز هم با محصولاتی برخورد میکنیم که نمیتوانم جایگزینی برای آن پیدا کنیم، چه جایگزین مستقیم و چه جایگزین بهروشی دیگر و بدون نیاز به سایر فروشندگان.
موارد زیر را به مؤلفههای پیشگفتهی بازار آزاد اضافه کنید:
- شمار زیادی تولیدکننده؛
- شمار زیادی مصرفکننده؛
- و پول بهعنوان تنها معیار ارزیابی.
فعالیتهای تأمینکنندگانِ تک یا تعداد کمی از تأمینکنندگان، بهخصوص «کارتلها»، بازار انحصاری و ضد بازار آزاد محسوب میشود. چنین چیزی درمورد مصرفکنندگانِ تک یا ذینفوذ هم صدق میکند. آخرین مورد، اختلاف بیشتری بین طرفداران بازار آزاد و مخالفان آن پدید میآورد.
بازار آزاد همهی معیارهای ارزیابیهای یک محصول یا خدمت را در قیمت آن خلاصه میکند، بنابراین، این قیمت «عادلانه» است. اما در این مورد، «عادلانه» فقط بهمعنی پیروی از تمام اصول بازار آزاد است. اما از نگاه دیگر و با درنظرگرفتن «عادلانه» بهعنوان مؤلفهای اجتماعی، قیمتگذاریِ بازار آزاد «غیرمنصفانه» خواهد بود.
از ارزهای دیجیتال چه می دانیم؟
در حالی که ارزهای تئوری جریان پولی چیست؟ رمزنگاری برای خرید وسایل مورد استفاده قرار می گیرند باید به این مسئله توجه داشته باشیم که این ارزها تحت نظارت نیستند و به همین دلیل، برای سود جویی مورد توجه قرار می گیرند، و دلالان در بعضی مواقع قیمت ها را بدون هیچ نظارتی سیر صعودی یا نزولی در قیمت ارزهای دیجیتالی ایجاد می کنند.
در اینجا چند موردی که در خصوص ارزهای دیجیتال پرسیده می شود را ما بیان می کنیم تا شما با آگاهی از آن مراقبت بیشتری از خود به عمل آورید.
ارز دیجیتال چیست؟
ارز دیجیتال شکلی از پرداخت است که به واسطه آن می توانید آنلاین به مبادله بپردازید و توسط آن کالا و خدمات تهیه کنید. بسیاری از شرکت های تولید ارزهای دیجیتال در این صنعت وجود دارند که غالباً آن را «توکن» می نامند. شرکت ها برای کالا و خدماتی که ارائه می کنند از به طور خاص توکن های خود را نیز به عنوان ارز مبادله ای معرفی می کنند. فکر کنید که در یک کازینو هستید و می خواهید بازی کنید، آن کازینو ژتون هایی را به شما می دهد. توکن ها در واقع همان ژتون هایی هستند که به شما داده می شود.
ارزها رمز نگاری با استفاده از فناوری ای به نام بلاک چین کار می کند. بلاک چین یک فناوری غیرمتمرکز است که در بسیاری از رایانه ها، توزیع شده و معاملات را مدیریت و ضبط می کند. بخشی از جذابیت این فناوری امنیت آن است.
۲- چند نوع از توکن ها در جهان وجود داد و ارز آن ها به چیست؟
بنابر اعلام کوین مارکت کپ که یک وبسایت تحقیقاتی در حوزه ارزهای رمز نشان است، بیش از ۲ هزار و دویست ارز دیجیتال مختلف در بازار تجارت عمومی فعال است. ارزهای رمزپایه همچنان در حال افزایش هستند و از طریق ارائه سکه های اولیه یا ICO پول جمع می کنند. به گفته کوین مارکت کپ، ارزش کل کل ارزهای رمزپایه در ۶ ژوئن ۲۰۱۹ حدود ۲۴۶ میلیارد دلار و ارزش کل بیت کوین ها، محبوب ترین ارز دیجیتال، حدود ۱۳۶ میلیارد دلار بود.
۳- چرا ارزهای دیجیتال تا این اندازه محبوبیت دارند؟
جاذبه هر راز دیجیتالی برای طرفدارانش بما بر یک دلیل ویژه است. در اینجا برخی از دلایل محبوب ارزها ها ذکر شده است. حامیان رمز ارز هایی مانند بیت کوین، آن ها را به عنوان ارز آینده می دانند و احتمالاً آن ها برای خرید قبل از ارزشمندتر شدن، در حال مسابقه هستند.
برخی از طرفداران این واقعیت را دوست دارند که ارزهای دیجیتال، بانک های مرکزی را از مدیریت عرضه پول دور می کند. این شعف از این جا حاصل می شود که مدیریت بانک ها بر روی مسائل پولی باعث ایجاد تورم می شود و بانک ها علاقه مند هستند تا با گذشت زمان، ارزش پول را کاهش و افزایش دهند. برخی از طرفداران، فناوری پشت پرده ارزهای رمزنگاری، یعنی بلاک چین را دوست دارند، زیرا این یک سیستم پردازش و ضبط غیرمتمرکز است و می تواند از سیستم های پرداخت سنتی ایمن تر باشد.
برخی دلالان هم به ارزهای دیجیتال تمایل وافر دارند و دلیل این افراد این است که زیرا این ارزها، ارزش خود را افزایش می دهند. دلال ها هیچ علاقه ای به پذیرش بلند مدت ارزها به عنوان راهی برای انتقال و جابجایی پول ندارند.
۴- آیا ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاری خوب هستند؟
ممکن است که ارزش ارزهای دیجیتال رو به فزونی باشد، اما بسیاری از سرمایه گذاران ارزش آن ها را صرفاً حدس و گمان می دانند، نه یک واحد مناسب برای سرمایه گذاری واقعی. حال دلیل این اظهار نظر چیست؟ ارزهای رمزنگاری درست مانند ارزهای واقعی، هیچ گردش نقدی ایجاد نمی کنند، بنابراین برای سودآوری شخصی مجبور هستید مبلغ بیشتری را برای ارز بپردازید.
این تئوری سرمایه گذاری همان چیزی است که تئوری «حماقت بزرگ» خوانده می شود. این تضاد را با تجارتی که به خوبی مدیریت شده و با جریان نقدی و یک سری عملیات سودآوری، ارزش خود را با گذشت زمان افزایش می دهد، مدیریت کنید. برای کسانی که ارزهای رمزپایه ای مانند بیت کوین را ارز آینده می دانند، باید توجه داشته باشند که یک ارز به ثبات نیاز دارد.
همانطور که نویسندگان نرد والت متذکر شده اند، ارزهای رمزپایه مانند بیت کوین ممکن است آنچنان ایمن نباشند. و برخی از تذکرهای جدی و قابل توجه در جامعه سرمایه گذاری، به سرمایه گذاران توصیه کرده اند که از سیر و سلوک در این راه خودداری کنند.
در یک موضع خاص، وارن بافت، سرمایه گذار افسانه ای، بیت کوین را با چک های کاغذ مقایسه کرده است: «این یک روش بسیار مؤثر در انتقال پول است و شما می توانید آن را ناشناس و به صورت تمام و کمال انجام دهید. چک نیز راهی برای انتقال پول است. آیا چک ها فقط به این دلیل که می توانند پول را منتقل کنند، ارزشی معادل کل پول را دارند ؟»
لازم به ذکر است، کسانی که ارزهای رمزپایه ای مانند بیت کوین را ارز آینده می دانند، باید توجه داشته باشند که یک ارز به ثبات نیاز دارد تا بازرگانان و مصرف کنندگان بتوانند تعیین کنند که قیمت مناسب برای کالاها چیست. بیت کوین و سایر ارزهای رمزنگاری در بیشتر تاریخ خود چیزی به عنوان پایداری را در خود نداشته اند. به عنوان مثال، در حالی که بیت کوین در دسامبر سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۲۰ هزار دلار معامله شد، ارزش آن پس از حدود یک سال بعد حدود ۳ هزار و ۲۰۰ دلار کاهش یافت و در ماه مه ۲۰۱۹ به ۸۰۰۰ دلار رسید.
این نوسانات قیمت ایجاد بحران و معضل می کند. اگر چه که ممکن است در آینده بیت کوین ارزش بسیار بیشتری به نسبت امروز داشته باشد، ولی احتمالا مردم امروز رغبت کمتری به خرج و گردش آنها دارند، و این باعث می شود که قابلیت ادامه حیات ارزهای دیجیتال به نسبت ارزهای رایج کمتر باشد. در واقع مردم از خود می پرسند که چرا امروز بیت کوینی را خرج کنیم که ممکن است سال آینده ارزشی معادل با سه برابر امروز را داشته باشد؟
۵- چطور ارز دیجیتالی تهیه کنم یا بخرم؟
در حالی که برخی ارزهای رمزپایه، از جمله بیت کوین، با دلار آمریکا برای خرید در دسترس هستند، برخی دیگر نیاز دارند که شما آن ها را با بیت کوین یا ارز دیجیتالی دیگر بپردازید.
برای خرید ارزهای رمزپایه، به یک «کیف پول» آنلاین بر روی یک پلت فرم و یا اپلیکیشن نیاز دارید. این فضای آنلاین به شما کمک می کند تا بتوانید ارز شما را حفظ کند. به طور کلی، شما یک حساب کاربری در صرافی ایجاد می کنید، و سپس می توانید پول واقعی را برای خرید رمز ارزهایی مانند بیت کوین یا اتریوم انتقال دهید.
کوین بیس Coinbase یکی از صرافی های بازرگانی مشهور ارزهای دیجیتال است که در آن می توانید هم یک کیف پول ایجاد کنید و هم بیت کوین و سایر ارزهای رمزپایه را بخرید و بفروشید.
۶- آیا ارزهای دیجیتال قانونی هستند؟
شکی نیست که ارزهای دیجیتال در ایالات متحده قانونی هستند و چین اساساً استفاده از آنها را ممنوع کرده است. در نهایت باید این را در نظر داشت که این که قانونی بودن ارزهای دیجیتال جداگانه به هر کشوری بستگی دارد. این هشدار جدی را در نظر داشته باشید که شما باید بدانید که همواره از خود در برابر کلاهبردارانی که ارزهای دیجیتال را به عنوان فرصتی برای فریب سرمایه گذار، می بینند، محافظت کنید.
۷- چگونه از خودم در برابر کلاهبرداران محافظت کنم؟
اگر به دنبال خرید ارز رمزنگاری هستید باید بدانید که از چه کسی خرید می کنید. مالک قابل شناسایی و شناخته شده یک نشانه مثبت است. آیا سرمایه گذاران اصلی دیگری هم هستند که روی آن سرمایه گذاری می کنند؟ تمایل سرمایه گذاران مشهور به خرید یک ارز، نشانه خوبی است.
آیا ارز قبلاً توسعه یافته است یا این شرکت به دنبال جمع آوری پول برای توسعه توکن خود است؟ هر چه محصول بیشتر به تکامل رسیده باشد، ریسک کمتری دارد.
یک ارز دیجیتالی هرچه جزئیات بیشتری داشته باشد، شایستگی آن نیز مشروعیت بیشتری خواهد داشت. اما حتی قانونی بودن به معنای موفقیت ارز نیست. این یک سؤال کاملاً مجزا است و این نیاز به صرفه جوئی در بازار دارد. اما فراتر از این نگرانی ها، صرفاً داشتن ارز دیجیتال شما را در معرض خطر سرقت قرار می دهد، زیرا هکرها سعی در نفوذ به شبکه های رایانه ای دارند که دارایی های خود را در آن حفظ می کنید. یکی از صرافی های مشهور در سال ۲۰۱۴ پس از سرقت هکرها صدها میلیون دلار بیت کوین اعلام ورشکستگی کرد. اینها خطرات معمولی برای سرمایه گذاری در سهام و وجوه در بورس نیست ولی در حوزه ارزهای دیجیتال این خطرات همواره وجود دارد.
دیدگاه شما