بورس و نفت و نوع کنش آنها


بخش خصوصی عملا توان و اجازه داشته باشد که عمده ظرفیت مورد نیاز برق کشور در بخش غیر یارانه‌ای را تامین کند و بخش دولتی ظرفیتی که بخش یارانه‌ای و حمایتی مصرف جامعه است را تامین کند

ممنوعیت مداخله نهادهای حاکمیتی در بازار برق| مدیران دولتی برای دستاورد سازی ارزان فروشی می کنند

عسگری، کارشناس انرژی قیمت‌گذاری دستوری و مداخلات دولتی در بازار برق و تاثیر آن در بورس انرژی، همچنین وجود رقابت نابرابر بین نیروگاه‌های دولتی و خصوصی را از جمله چالش‌های صنعت برق دانست.

بازار؛ گروه آب و انرژی: قیمت گذاری دستوری برق در شرایطی همچنان ادامه دارد که فعالین اقتصادی معتقدند که باید بین تولیدات بخش دولتی و غیر دولتی تمیز قائل بود. محمدحسین عسگری، کارشناس بازارهای انرژی که مخالف هر گونه مداخله قیمتی در بازارهاست معتقد است که هر گونه قیمت گذاری دستوری نشان‌دهنده یک اختلال در بازار است.

او با بیان اینکه قیمت‌گذاری‌های دستوری باعث شده که سرمایه‌گذاری برای توسعه تولید برق توجیه اقتصادی نداشته باشد، ادامه داد : رشد مصرف و ناترازی آن با سطح تولید، در کنار کمبود سرمایه گذاری باعث خاموشی ها و قطعی برق شده است. در چنین شرایطی بهترین پیشنهاد برای ایجاد مدل قیمت‌گذاری صحیح و عادلانه این است که نهادهای حاکمیتی مداخله‌ای در بازارها نداشته باشند و صرفا نقش تنظیم‌گری یا رگولاتوری را در این بازارها ایفا می کنند.

به گفته این کارشناس انرژی، قیمت برق که در بخش خصوصی عرضه می‌شود با قیمت برق در عرضه بخش دولتی قابل قیاس نیست و علت اساسی این بحث، بازگشت هزینه‌های سرمایه‌گذاری است. چرا که در بخش دولتی بازگشت سرمایه‌گذاری معنی‌دار نیست و صرفا هزینه‌های جاریرا جبران می کند.
او همچنین در باره اهداف تشکیل بازار برق و بورس انرژی و نارسایی‌های آن در مرحله اجرا و چگونگی رفع موانع موجود توضیحاتی داده که در ادامه می خوانید:

*روش‌های موجود قیمت‌گذاری برق در بازار برق و بورس انرژی از نظر شما چقدر مناسب بوده و تا چه اندازه زمینه رقابت برابر را فراهم می‌کند؟ اگر پاسخ شما منفی است، چه سازوکار جایگزینی را پیشنهاد می‌ کنید؟
برای پاسخ به این سوال باید فلسفه تشکیل بازار برق و بورس انرژی را یادآوری کرد. این بازار ذاتا به منظور کشف صحیح قیمت برق و افزایش سرمایه‌گذاری در بخش تولید تشکیل شده بود. نتیجه قابل انتظار از فعالیت موثر این دو نهاد، ارتقای ظرفیت تولید و انتقال و به تعادل رسیدن عرضه و تقاضا در شبکه است. قاعدتا هیچکدام از این دو مولفه در این دو نهاد به درستی محقق نشده‌اند که هم اکنون شاهد خاموشی و بحث کمبود انرژی برق در کشور هستیم. نگاهی به عملکرد این دو نهاد نشان می‌دهد که آنها در ایفای رسالتی که بر عهده داشته‌اند، موفق نبوده‌اند. علت اساسی آن بحث مداخلات و نوع قیمت‌گذاری است که به ویژه در بازار برق انجام می‌پذیرد. قیمت‌ها در بورس انرژی هم تابع قیمت‌های شکل‌گرفته در بازار برق است. به طور کلی، هرجایی که تنظیم‌گر و یا نهادهای حاکمیتی خللی را در قیمت‌گذاری در هر بازاری ایجاد کند، منتهی به شکست آن بازار و افزایش هزینه در بخش دیگری می‌شود که ممکن است به سهولت قابل رویت نباشد. این اتفاق در بازارهای مکمل از جمله سیمان و فولاد و غیره رخ داده است. در شرایط فعلی قیمت گذاری‌های دستوری در بخش برق باعث شده که سرمایه گذاری برای توسعه تولید برق توجیه اقتصادی نداشته باشد و با توجه به رشد مصرف و ناترازی آن با سطح تولید، نهایتا کشور مواجه با خاموشی و قطعی برق شده است.

بهترین پیشنهاد برای ایجاد مدل قیمت‌گذاری صحیح و عادلانه این است که نهادهای حاکمیتی مداخله‌ای در بازارها نداشته باشند و صرفا نقش تنظیم‌گری یا رگولاتوری را در این بازارها ایفا کنند. در حال حاضر بیش از ۶۰ درصد ظرفیت تولید برق متعلق به بخش خصوصی است. در شرایطی که قیمت برق به صورت دستوری و توسط دولت تعیین می شود، نمی توان انتظار داشت که بخش خصوصی به صورت رقابتی عمل کنند. برای حل این مشکل باید سازوکاری برای ایجاد مدیریت رقابتی از طریق اعمال مشوق هایی باشیم.

مدیران دولتی در نیروگاه ها غیرخصوصی معمولا به دنبال کسب دست آورد در کوتاه مدت هستند. به همین دلیل برای کسب منابع مورد نیاز خود حاضر به فروش برق با قیمت ارزان می شوند. اما بخش خصوصی چنین ظرفیتی نداشته و همین مساله موجب ایجاد رقابت ناعادلانه بین نیروگاه های دولتی و خصوصی شده است

*از نظر تولیدکنندگان خصوصی رقابت نیروگاه‌های دولتی و غیر دولتی در فصل های سرد سال در بازار برق و بورس انرژی عادلانه نیست، نظر شما در باره این موضوع چیست؟ در صورت موافقت، آیا مصادیق و مستنداتی برای اثبات این مدعا دارید؟
نیروگاه‌های دولتی به چند دلیل عمدتا پاسخگوی زیان‌های انباشته‌ای که در واحدها اتفاق می‌افتد، نیستند. به طور معمول نظام کوتاه‌ مدتی که بر سیستم‌های دولتی حاکم بوده و مدیرانی که مدیریت بلندمدتی ندارند، تمایل دارند دستاوردهایی را در کوتاه‌مدت شکل دهند. برای رسیدن به این هدف قاعدتا نیاز به منابع مالی دارند، به همین دلیل تصمیم می گیرند که برق را با قیمت کمتری عرضه کنند تا منابع مالی مورد نیاز خود را کسب کنند تا از این طریق بتوانند پروژه‌ها، تعمیرات و از این قبیل کارهای خود را پیش ببرند. قطعا یک شرکت خصوصی تولیدکننده برق با این روش قادر به فعالیت نیست. چرا که می‌خواهد سودآوری شرکت خود را بلندمدت حفظ کرده و از طرفی نیازهای مجموعه سهامداران و هیات‌مدیره بورس و نفت و نوع کنش آنها خود را تامین کنند. بنابراین بخش خصوصی قاعدتا نمی‌تواند برق را با قیمت‌هایی بفروشد که بخش دولتی عرضه می‌کند. هر چند ما مطمئن هستیم که بخش خصوصی در جذب نیروی انسانی و پرداخت هزینه‌های متغیر تولید دقت نظر بیشتری دارد و این موضوع را در نظر دارد که تعداد نیروها متناسب با استانداردهای جهانی و ملی باشند، ولی در بخش دولتی کمتر شاهد این قضیه هستیم.

با این وجود قیمت برق که در بخش خصوصی عرضه می‌شود با قیمت برق در عرضه بخش دولتی قابل قیاس نیست و علت اساسی این بحث، بازگشت هزینه‌های سرمایه‌گذاری است. چرا که در بخش دولتی بازگشت سرمایه‌گذاری معنی‌دار نیست و صرفا هزینه‌های جاری را جبران می کند.

از طرفی نیروگاه‌های دولتی تمایل دارند که حجم بیشتری را عرضه کنند، هرچند با قیمت پایین. حال آن که بخش خصوصی تمایل به این موضوع ندارد، چون باید بتواند هزینه های متغیر و ثابت سرمایه‌گذاری خود را بر اساس استانداردهای جهانی جبران کند.

بخش خصوصی عملا توان و اجازه داشته باشد که عمده ظرفیت مورد نیاز برق کشور در بخش غیر یارانه‌ای را تامین کند و بخش دولتی ظرفیتی که بخش یارانه‌ای و حمایتی مصرف جامعه است را تامین کند

*با توجه به شرایط نابرابر نیروگاه‌ها، چه سازوکارهایی برای ایجاد رقابت برابر بین عموم آن‌ها و خصوصا نیروگاه‌های دولتی و غیر و دولتی در بازار برق و بورس انرژی وجود دارد؟ برای حفظ منافع نیروگاه‌های خصوصی فرایند عرضه انرژی تولیدی در بورس چه پیشنهادهایی دارید؟
ابتدا باید تعریف شود که شرایط نابرابر شامل چه موضوعاتی است. نحوه تولید و هزینه های تولید در نیروگاه‌های مختلف از جمله نیروگاه‌های حرارتی، برق‌آبی و سیکل ترکیبی و سیکل باز، همه اینها با هم متفاوت است. لازم به یادآوری است که ذات تفاوت نیروگاه‌ها ایجاب می‌کند که نحوه برخورد با آنها متفاوت بوده و نوعی نابرابری بین نیروگاه‌ها را به‌وجود می‌آورد. اما تفاوت نیروگاه ها تنها به همین موارد ختم نشده و در نیروگاه‌های با کلاس یکسان جنس تفاوت به دولتی و غیر دولتی بودن آنها مربوط می شود. این تفاوت ها باعث تبعیض می‌شود و این هم ناشی از مسائل فنی است که حکم می‌کند، در شبکه نیروگاهی که موقعیتش مناسب‌تر باشد برنده شدن آن، سطح تولید، تخصیص تولید به آن و فرصت خدمات جانبی آن از سایر نیروگاه‌ها متفاوت باشد. منافع نیروگاه‌های غیر دولتی برای اینکه حفظ شود باید در کلاس خودشان رقابت ایجاد کنند، نه این که بنا باشد با واحدهایی که از لحاظ مالی نیازی به نشان دادن سود و مسائلی از این قبیل در صورت‌های مالیشان ندارند، رقابت کنند، در نتیجه این مساله باید حل شود.

اگر بنا است ظرفیتی در کشور تامین شود باید یک نظام هماهنگ و یکپارچه بین بازاری که در بخش خصوصی حاکم است، تشکیل شود. در این بازار باید تکلیف یارانه برقی مشخص باشد، حال چه یارانه به صورت مدیریت‌شده و یا یارانه تامین و توزیع برق در کشور باشد. پس باید بازارها متفاوت باشد و در نظام‌های اجرایی این دو بخش دولتی و غیر دولتی تفاوت قائل بود. پیشنهاد کلیدی آن است که بخش خصوصی عملا توان و اجازه داشته باشد که عمده ظرفیت مورد نیاز برق کشور در بخش غیر یارانه‌ای را تامین کند و بخش دولتی ظرفیتی که بخش یارانه‌ای و حمایتی مصرف جامعه است را تامین کند. با این مدل جریان نقدینگی مورد نیاز توسعه زیرساخت برق در بخش تولید نیز فراهم خواهد شد.

در بورس انرژی نیز مشابه سایر بورس‌ها، تعداد زیادی خریدار و فروشنده حضور داشته که با کنش و واکنش‌های متقابل خود در فضایی رقابتی کشف صحیح قیمت‌ حامل‌های انرژی را میسر می‌ سازند

*تشکیل بورس انرژی ابتدا با چه اهداف و ماموریتی صورت گرفته و آیا طی مدت فعالیتش به اهداف مورد نظر در بخش برق دست یافته است؟
شرکت بورس انرژی با هدف ساماندهی، پذیرش، نظارت و اداره معاملات حامل‌های انرژی و اوراق بهادار مبتنی بر حامل‌های انرژی، فراهم آوردن دسترسی غیر تبعیض‌آمیز و منصفانه اعضا به بسترهای معاملاتی، همکاری و هماهنگی با نهادهای مالی، شرکت‌ها، سازمان‌ها و نهادهای متولی بازارهای انرژی از جمله شرکت ملی نفت ایران، شرکت ملی گاز ایران، شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران، شرکت سهامی مادرتخصصی تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران (توانیر)، شرکت مدیریت شبکه برق ایران و همچنین انجام سایر وظایف محوله در اساسنامه شرکت، در سال ۱۳۹۱ با مجوز سازمان بورس و اوراق بهادار به صورت شرکت سهامی عام تاسیس شده است و تحت نظارت آن سازمان فعالیت می‌کند. بورس انرژی، به عنوان یک نوع بورس کالایی، تشکلی خودانتظام است که امکان انجام معاملات فیزیکی حامل‌های انرژی (شامل برق، نفت، گاز، ذغال سنگ و . ) و اوراق بهادار مبتنی بر کالاهای مذکور در آن وجود دارد. در بورس انرژی نیز مشابه سایر بورس‌ها، تعداد زیادی خریدار و فروشنده حضور داشته که با کنش و واکنش‌های متقابل خود در فضایی رقابتی کشف صحیح قیمت‌ حامل‌های انرژی را میسر می‌سازند. از جمله مهمترین اهداف راهاندازی بورس انرژی در کشور می‌توان به موارد ذیر اشاره کرد: ایجاد و توسعه چارچوب مطلوب تجارت حامل‌های انرژی از نفت، گاز، برق، زغال سنگ و . فراهم کردن یک مرجع قیمتی قابل استناد برای بازار حامل‌های انرژی کاهش هزینه‌های مبادلاتی و ارائه خدمات تسویه و پایاپای اصلاح الگوی مصرف انرژی در کشور به واسطه کشف صحیح بهای حامل‌های انرژی از بین بردن انحصار، برقراری نظام قیمتگذاری شفاف و نوسان قیمت بر اساس واقعیت‌های بازار و صنایع انرژی ایجاد شرایط یک بازار عادلانه و بی‌طرف و بالا بردن سطح اعتماد بخش خصوصی و زمینه‌سازی برای مشارکت فعال بخش خصوصی در تجارت این صنایع (با توجه به سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی) کاهش ریسک بازار به‌واسطه ایجاد بازار ابزارهای مشتقه معاملاتی حامل‌های انرژی نظیر قراردادهای آتی، پیمان آتی و قراردادهای اختیار معامله افزایش رقابت در بازار از طریق تعامل و کنش و واکنش پیوسته خریداران و فروشندگان امکان نظارت بیشتر بر معاملات، ردیابی تخلفات و اطمینان از صحت معاملات و سلامت بازار (افزایش شفافیت بازار) تقویت بخش‌های مختلف صنایع انرژی محور، تامین نقدینگی مورد نیاز تولیدکنندگان و تامین مالی برای توسعه ظرفیت تولید آنها ایجاد شرایطی برای پیوستن به بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی و برقراری امکان مبادلات یک‌جانبه و چند جانبه با کشورهای منطقه استفاده از پتانسیل‌های موجود در کشور جهت ترانزیت حامل‌های انرژی به کشورهای منطقه افزایش و تنوع فرصت‌های سرمایه‌گذاری در حوزه برق، با وجود تلاش‌های فراوان انجام شده در بازار سرمایه، به واسطه مداخلات دولت در تعیین قیمت دستوری برق و ساختار دولتی حاکم بر تصمیم‌گیری صنعت برق، در حوزه کشف صحیح قیمت برق و صادرات برق توفیق چندانی حاصل نشده، البته توفیق بورس انرژی در حوزه فرآورده‌های نفتی چشمگیر بوده است. از جمله توسعه صادرات قابل توجه فرآورده‌های نفتی از طریق بستر بورس انرژی به ویژه در شرایط تحریم همچنین تخصیص عادلانه فرآورده‌های نفتی بین متقاضیان در بازار داخلی. اما در خصوص کمک به تامین مالی و توسعه ابزارهای نوین تامین مالی دستاوردهای قابل توجهی در حوزه برق حاصل شده است. از جمله طراحی و معامله اوراق گواهی ظرفیت و تامین مالی نیروگاه‌ها از طریق انتشار اوراق سلَف موازی استاندارد برق.

با هرگونه مداخله قیمتی در بازارها مخالف هستم؛ چه کف و یا سقف قیمت باشد. این نشان‌دهنده یک اختلال در بازار است. زیرا ممکن است در ساعتی از شبانه‌روز قیمت برق از کف تعیین‌شده کمتر بوده و در ساعتی هم متناسب با مقدار تقاضا قیمت بالاتر باشد

*با توجه به این که معاملات برق در بورس انرژی حتی تنها با حضور نیروگاه‌های غیر دولتی نیز عمدتا با ارائه قیمت‌های بسیار پایین همراه بوده است، آیا از زمان ورود نیروگاه‌های دولتی به بورس انرژی، بیش از پیش فضای رقابتی آن کاهش یافته و آیا در رویه جاری عرضه انرژی برق در بورس انرژی، نیروگاه‌های غیر دولتی از امکان برابر برای رقابت با نیروگاه‌های دولتی برخوردارند؟
حجم معاملات بورس که در حوزه برق انجام می شود به‌شدت نسبت به بازارهای سایر حامل‌های انرژی پایین است. فضای حاکم بر بورس بخش دولتی و غیردولتی را تفکیک نمی‌کند. فضای حاکم بر مدیریت نیروگاه‌های دولتی موجب شده رقابت‌پذیری در بازاری مثل بورس انرژی عادلانه نباشد. اگر لازم باشد، در فضای رقابتی بورس انرژی برای بازیگران با برچسب نیروگاه دولتی و غیر دولتی تفکیک قائل شد.

*یکی از روش‌های ایجاد رقابت بین نیروگاه‌های دولتی و خصوصی در بورس، تعیین کف قیمت در بازه‌های زمانی مختلف است. آیا زمینه‌های اجرای این روش در حال حاضر وجود دارد و تا چه حد می‌تواند در رقابت‌پذیر بودن معاملات انرژی برق موثر باشد؟
با هرگونه مداخله قیمتی در بازارها مخالف هستم؛ چه کف و یا سقف قیمت باشد. این نشان‌دهنده یک اختلال در بازار است. زیرا ممکن است در یک ساعت و ایامی از شبانه‌روز قیمت برق از کف تعیین‌شده کمتر عرضه شود و رقابت شدید وجود داشته باشد و این کف قیمت نباید مانع از رقابت‌پذیری شود. موردی که موافقتم را جلب می‌کند تخصیص ظرفیت و تفکیک ظرفیتی است که بین نیروگاه‌های دولتی و غیر دولتی برای بخش‌هایی مصرف که در کشور رقابت‌پذیر هستند، مثل بخش تجاری، مصرف‌کننده صنعتی و حتی بخش خانگی که در حال حاضر قیمت‌هایی که به آنها ارائه می‌شود، بعضا غیر یارانه‌ای است، اما نیروگاه‌ها از این موضوع بهره‌مند نمی‌شوند. بخش‌های دیگر مثل کشاورزی، فرهنگی را که مشمول سبد حمایتی دولت می‌شوند، می‌توان تفکیک کرد و در سبد نیروگاه‌های دولتی آورد و سایر بخش‌ها از طریق نیروگاه‌های خصوصی تامین شوند که بتوانند منابع مالی مورد نیاز برای توسعه تولید و توزیع برق را فراهم کنند و کشور دچار بحران خاموشی نشود.

کنش و واکنش در جامعۀ امروز ایران

کنش و واکنش در جامعۀ امروز ایران

ظهور بحران­های پی­ درپی و وضعیت نابسامان جامعۀ امروز ایران موجب شده انبوهی از تحلیل­ها و اظهارنظرها در سطح رسانه ­ها و شبکه ­های اجتماعی منتشر شود.

در میان تحلیل­گران مسائل ایران در یکی دو دهۀ اخیر و در مواجهه با تغییرات عمدۀ جامعه­ای و ظهور انبوهی از بحران­ها هم در سطح حکم­رانی و هم در سطح جامعه مفاهیم جدیدی خلق شده است ازقبیل «سِرشدگی اجتماعی»، «احساس عجز اجتماعی»، «خستگی اجتماعی»، «فروپاشی اجتماعی»، «فرسایش ساختار قدرت»، «بحران انسجام»، «بحران مشروعیت»، «بحران کارآمدی» و حتی «ابربحران­های» گوناگون زیست­محیطی، فرسودگی و . که همگی تلاش می­کنند چتری مفهومی بسازند تا بتواند هم پدیده ­های مختلف را دربرگیرد و در عین حال متضمن هشدار مناسبی به حاکمان، اصحاب فکر و اعضای جامعه باشد.

در مقابل، آنچه براساس نظرسنجی­های انجام شده به دست آمده، میزان بی­ تفاوتی اجتماعی در جامعه ایران تنها نزد کمی بیش از یک ­چهارم افراد جامعه مشاهده شده و عام­گرایی اخلاقی نیز نزد بیش از 70درصد اعضای جامعه یافت می­شود(1). در نتیجه، پذیرفتن اصل این بحران هنوز محل تردید جدی است. به علاوه، در تفسیر چنین پدیده­ هایی یافتن علت یا علل اصلی و نسبت دادن رویدادها به آن حساسیت بالایی دارد.

جامعۀ امروز ایران همراه با جامعۀ جهانی در حال تجربۀ دگرگونی­های بزرگ است. تحلیل­گران مختلف در تلاش برای فهم این دگرگونی­ها و تغییرات مفهوم­سازی­های مختلف برساخته­اند. «جامعۀ پساصنعتی»، «جامعۀ شبکه­ای»، «حرکت بزرگ رهایی­بخش»، «فرهنگ مدنی»، «پسامدرنیسم» و . نمونه ­ای از این مفاهیم ­اند. فرضیۀ محوری در این تغییر را می­توان حول دوگانۀ عاملیت­ ـساختار مدون کرد.

با توجه به استبداد تاریخی مزمن در پیشینۀ سیاسی ایران، حاکمیت سیاسی و دولت در معنای امروزی عاملیت اصلی و محوری بوده و شهروندان و افراد تحت سلطه، عاملیت حداقلی داشته­ اند. با توجه به مفهوم «ساختاریابی» در جامعه ­شناسی معاصر، ساختارها نیز در تعامل مستمر با کنشگری دولت شکل گرفته و تثبیت شده ­اند. دگرگونی بزرگی که جامعۀ ایران امروز در حال تجربۀ آن است را می­توان «تغییر در قدرت عاملیت» کنشگران گوناگون خواند. در بیانی ساده، توازن پیشین در قدرت عاملیت دولت­ها نسبت به شهروندان به هم خورده و ملت­ها در هزارۀ سوم، به علل گوناگونی از عاملیت افزون­تری در مواجهه با دولت­ها برخوردار شده­اند. طبعاً این فرایند خطی و یکسویه نبوده و الزاماً همیشه و برای همۀ جوامع نیز صعودی نخواهد بود. اما روند تحولات نشان از دگرگونی جدی در این نسبت در جامعۀ ایران می­ دهد.

با تحول کنشگری، ماهیت و شکل واکنش­های اجتماعی نیز متفاوت می ­شود. هر اندازه عاملیت شهروندان در مقایسه با دولت تقویت شود واکنش جامعه به تصمیمات، سخنان، رفتارها و حتی ایدئولوژی حاکمان نیز از موضعی نیرومندتر و مستقل­تر خواهد بود. آن اهمیتی که جامعه برای «امر سیاسی» قائل بود و تمام مقدرات خود را ید قدرت قاهره ­ای ببیند که امکان فرار از سلطۀ همه ­جانبه­ اش نباشد به تدریج جای خود را به امکان­های جدیدی داده است که اقتصاد، تکنولوژی و تغییرات در ساختار سیاسی فراهم کرده تا کنشگران کوچک و بزرگ خارج از حاکمیت سهم بیشتری، هر چند هنوز هم اندک، در فرایند شکل دادن به ساختارها به دست آورند.

فرضیۀ دیگر در سطح تغییرات ارزشی و فرهنگی مطرح شده است. رونالد اینگلهارت در مطالعات وسیع و درازدامنی که در قالب طرح جهانی «پیمایش ارزش­های جهانی»(2) درباره تغییرات ارزشی در سطح جهان کرده تحلیل می‌کند که ساختارهای فرهنگی در دو محور در حال تغییر از ارزشهای بقا به ارزشهای خودشکوفایی و همچنین از ارزشهای سنتی به عقلانی است.

آنچه در اینجا جالب توجه است در محور ارزشهای خودشکوفایی روابط دوستی، خلاقیت فردی، تفریح و گذران اوقات فراغت، هنر، پذیرش تفاوت و تنوع اجتماعی و رواداری فرهنگی از شاخصه‌های بارز است. برای نسل‌های جدید ارزش­های بقا به عنوان شغل و کسب درآمد همانند نسل­های پیشین اولویت ندارد. همین­ که پولی باشد تا با دوستان به گردش یا کافه بروند یا در مهمانی موسیقی سازی بنوازند، آوازی بخوانند یا سفری بروند کافیست و تا پول بعدی خدا بزرگ است. این شغل نشد شغلی دیگر و ثبات شغلی دیگر ارزش سابق را ندارد و البته چنین گرایش­هایی از جانب بزرگترها حمل بر لاابالی­گری و عدم جدیت در زندگی می­ شود. نزد این نسل دوستی و رابطه انسانی عام از تشکیل خانواده مهم­تر است و شبکه‌های دوستی که می‌تواند حول محور یک فعالیت اجتماعی هم باشد جای شبکه‌های خویشاوندی را می‌گیرد.

امر سیاسی چنان در درجۀ پایینی از اهمیت قرار می‌گیرد که با سیاست هم شوخی می‌کنند و توجه به سیاست در حد "فان" انجام می‌شود تا اینکه رگ گردن بخواهد برایش بجهد. حتی در جنبش‌های اجتماعی و سیاسی هم در قالب شبکه‌های دوستی و اجتماعی شرکت می‌کنند و نه احزاب تعریف شده سیاسی.

یکی از پیامدهای مستقیم چنین تحول ارزشی کاهش مشروعیت نظام‌های سیاسی است که کاهش مشارکت هم می‌آورد. نهادهای بدیل جای نهادهای رسمی را می‌گیرند. کم‌کم نظام‌های آموزشی و رسانه های رقیب رشد می‌کنند. نوع مطالبات و جهت آنها هم عوض می‌شود. مطالبه برای شغل و درآمد و در واحد طبقات اجتماعی جای خود را به مطالبه برای کنش‌های شبکه‌ای اجتماعی و فرهنگی در قالب جنبش‌های سبک زندگی می‌دهد.

مجموعۀ چنین تحولات عظیم اجتماعی و فرهنگی می­تواند این نتیجه را به دنبال داشته باشد که از این پس این نیروهای اجتماعی خارج از حاکمیت­ اند که کنش می­ کنند و دولت­ها هستند که باید واکنش نشان دهند. نسل­های جدید نه تنها برای خود سیاست­مداران، تصمیمات، سخنان، رفتارها و نهادهایشان تره ­های سابق را خُرد نمی­ کنند بلکه این دولت­ها هستند که به تدریج باید در محاسبات­شان تجدیدنظر کنند و بازیگران نوینی را در معادلاتشان به حساب آورند. با همۀ تفاوت­ها و تمایزهایش، این روندی جهانی است که جامعۀ ایران نیز الزاماً از آن مستثنا نخواهد بود.

چرا حاجی فیروز شهر ما دیگر نمی‌خندد؟

چرا حاجی فیروز شهر ما دیگر نمی‌خندد؟

تهران – ایرنا – صورت عبوس و ناراحت دختری ۱۳ تا ۱۵ ساله که هر روز سر چهارراه اسپند دود می‌کند، گویای همه چیز است لباسی که از نماد حاجی فیروز پوشیده همرنگ ماسک قرمزی است که بر صورت نحیف دخترانه‌اش خودنمایی می‌کند؛ این بار دخترک در این لباس ظاهر شد.

چند دقیقه‌ای هم کلام وی شدم، ‌ چرا این بار لباس حاجی فیروز پوشیدی، همیشه تو را جوری دیگر می دیدم بدون ماسک و در حال اسپند دود کردن، این بار بخاطر عید لباس حاجی فیروز بر تن داری؟ این بار می‌خواهی با این پوشش نوید عید و نو شدن را به همه بدهی؟

همیشه روزهای نزدیک عید شاید هفته های منتهی به عید نوروز تعدادی از مردان با چهره‌هایی سیاه و در دست داشتن تنبک‌هایی کوچک که هرازگاهی بر آن می‌کوبیدند، ‌ نوید عید را می‌دهند اما این بار ظاهر کارشان تغییر کرده است، نوع فعالیتی که آنان دارند متفاوت و برخی دختران و زنان نیز لباس حاجی فیروز بر تن کرده‌اند.

این دخترک که خیلی خوشحال به نظر نمی‌رسد، دل و دماغ حرف زدن ندارد زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم، پرسیدم با من بودی گفت نه. دوباره پرسیدم چند ساعت بیرون کار می‌کنی؟ این جمله کوتاه همه وجودم را سوزاند مگر ما خانه داریم که به فکر زندگی هم باشیم، از صبح تا پاسی از شب بیرون در حال کار هستیم و اکنون که عید نزدیک است می‌خواهیم با پوشش حاجی فیروز نوید عید را بدهیم و هم کسب درآمدی داشته باشیم.

می‌گوید: از مادربزرگم که پیر نیست و نسبت به مادربزرگ‌های قدیم که سن زیادی داشتند سوال کردم که حاجی فیروز چکار می‌کند که جوابم را اینگونه داد که حاجی فیروز همیشه چند روز قبل از عید به خیابان‌ها می‌آمد و با تنبک نوید عید را می‌داد اما امروز من به عنوان یک دختر نوجوان بجای نوید دادن عید نوروز، کسب درآمد می‌کنم و هر روز از ماشین‌هایی که از این چهارراه می‌گذرند درخواست کمک مالی می‌کنم.

یاد گذشته‌ها بخیر، همه چیز جای خودش بود، حتی حاجی فیروز امروز هم دیگر به سنت گذشته عمل نمی‌کند و امروز برخی برای کسب درآمد از این لباس که جنبه سنتی داشت، استفاده می‌کنند، این جمله را مردی که لباس حاجی فیروز به تن داشت و دست دخترک کوچک چهار پنج ساله‌اش که با لباس قرمز و کلاه رنگ پرچم ایران به سر داشت، گفت. کاملا معلوم بود که دلش از روزگار پر است اما چه باید کرد.

می‌خواست با همین چند کلمه حرفش را تمام کند، من هم که پشت چراغ قرمز بودم، زیاد فرصتی برای گفت و گو با وی را نداشتم اما فقط این را پرسیدم که چرا دخترت را با خودت آوردی که دوباره جوابی داد که خیلی برایم سنگین بود بخاطر نجابت و معصومیت این دختر شاید مردم به من بیشتر کمک کنند.

گفتم در لباس حاجی فیروز که خود شما هم بهتر می‌دانی که رسم بر این کارها نبوده چرا؟ جواب داد دیگر چه باید کرد این روزها شرایط فرق می‌کند و باید از هر دری برای کسب رزق و روزی تلاش کرد و امروز مردم با دیدن حاجی فیروز و تنبکی که من برایشان می‌زنم و رقصی که دخترم برای هر ماشین انجام می‌دهد بهتر می‌توانم روزی حلال داشته باشم.

این جملات چندین بار برایم تکرار شد که چرا حاجی فیروز شهر ما دیگر نمی‌خندد؟ چرا باید روزگاری باشد که زندگی برای مردم سخت باشد که برخی از سنت‌ها دیگر مانند گذشته نیست، درست است تا حدودی با پوشیدن لباس حاجی فیروز این سنت بجا آورده می‌شود اما دیگر کار حاجی فیروز امروز و دیروز با هم یکی نیست و نوید نوروز در لباسی داده می‌شود که خنده بر لبانش نیست.

بازارهای شلوغ، حاجی فیروزهایی با لباس قرمز و صدای تنبک، سفره‌های هفت سین و سبزه‌هایی زیبا و شهریی آراسته از نمادهای نوروزی همه نشان از عید باستانی نوروز دارد

اما در میان این همه هیاهوی نوروزی، حاجی فیروزهایی هم هستند که از صبح سر چهارراهها حضور دارند در این شرایط کرونایی بدون ماسک با لبخندی زیبا و رقصی دلنشین، نوید عید را می‌دهند تا مردم بدانند که عید است و باید شاد باشند.

گذشته‌ها حاجی فیروز چند روز قبل از عید باستانی نوروز به خیابان‌ها می‌آمدند اما در سال ۱۴۰۰ از بهمن ماه و حدود یک ماه و اندی قبل از عید نوروز ۱۴۰۱ شهر پر از حاجی فیروز شده و نوید عید را از آنها گرفتیم اما رنگ و رخساره آنها کمی متفاوت‌تر بود.

این روزها شهر حال و هوای نوروزی دارد، بازارهای شلوغ، حاجی فیروزهایی با لباس قرمز و صدای تنبک، سفره‌های هفت سین و سبزه‌هایی زیبا و شهریی آراسته از نمادهای نوروزی همه نشان از عید باستانی نوروز دارد که تنها چند روزی به این عید سنتی باقی مانده است.

هرساله حاجی فیروزهای شهر با خواندن اشعاری زیبا نوید عید را می‌دهند که برای همه بسیار جذاب و شنیدنی است اما دیگر حاجی فیروز شهر ما مانند شعرهایی که می‌خوانند حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می‌دونن، منم می‌دونم عید نوروزه، دیگر یک روز نیست و از یک ماه شاید هم بیشتر قبل از نوروز در خیابان‌ها ظاهر شدند.

بشکن بشکنه بشکن
من نمی‌شکنم بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره

ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم من ونگاه کن
ارباب خودم یک لطف به ما کن
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟

هرساله حاجی فیروزهای شهر با خواندن اشعاری زیبا نوید عید را می‌دهند که برای همه بسیار جذاب و شنیدنی است

این روزها حال حاجی فیروزهای شهر هم چندان خوب نیست و خنده‌ای از ته دل از آنها نمی‌شنویم و امروز همه ما حاجی فیروز خندان گذشته را می‌خواهیم تا آرامش با آمدن آنها به خیابان‌ها به شهرها برگردد.

به همین منظور عالیه شکربیگی جامعه شناس و مدرس دانشگاه درباره وضعیت حاجی فیروزهای شهر اینگونه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا توضیح داد و گفت: در یک جامعه یا درباره یک نوع واقعیت اجتماعی که وجود دارد، کنش‌گری‌هایی در فراخوانی شکل می‌گیرد که در این فراخوانی ممکن است متغیرهایی دخالت داشته باشد گاهی این متغیرات در دل اجتماع، خانواده، نهادها و ساختارها وجود دارد و ممکن است سنت‌های ما را هم تحت تاثیر قرار دهد.

وی اظهار داشت: یکی از سنت‌هایی که از تاریخ پیشنیان به ما ایرانیان رسیده و نوید تولد بهاری دیگر و زندگی در سایه سار تغییر فصلی به ما می‌دهد و با حضورشان می‌گویند که زیباترین فصل بهار است و نوید آن شرایط برای ما می‌دهد همین حاجی فیروزهاست.

شکربیگی ادامه داد: اما از آنجایی که واقعیت‌های اجتماعی و موقعیت‌هایی که در جامعه وجود دارد در هر دوره از زمان متاثر از ساختارها و در واقع کنش‌های نمادی است که در میان مردمان شکل می‌گیرد، این کنش‌ها نیز برخاسته از نوع تفکر و اندیشه کسانی است که به نوعی این سنت را می‌خواهند در عرصه عمومی تجلی ببخشند.

وی خاطرنشان کرد: در این کنش‌گری‌هایی که مانند حاجی فیروزها می‌بینیم و عده‌ای رسم و سنت را به مردم یادآوری می‌کنند، اندیشه کسانی که اعاده دهنده این سنت هستند در کنش‌های آنها تجلی بخش است و همیشه برای ما به یادگار مانده است.

وی برخی از کنش‌گری ها را چهره های عبوس آنها دانست و گفت: چون بهار به دنبال نوگرایی و تازه‌گرایی و در واقع فروریختن اندیشه‌های قدیمی است و یک زندگی جدید را طراحی کردن است، می‌خواهند که حاجی فیروزها هم این نماد و تازگی را به آنها ارمغان دهند.

این جامعه شناس ادامه داد: همانطور که مردم در ماه بهمن و اسفند با نو کردن زندگی خودشان به صورت نمادین، به استقبال بهار می‌روند، این نو کردن تجلیات و عینیات زندگی ایرانیان جای تقدیر دارد، اما این عینیات بر زندگی مردمان اندیشه‌های آنان نیز تاثیرگذار است.

چون بهار به دنبال نوگرایی و تازه‌گرایی و در واقع فروریختن اندیشه‌های قدیمی است و یک زندگی جدید را طراحی کردن است، می‌خواهند که حاجی فیروزها هم این نماد و تازگی را به آنها ارمغان دهند.

وی تصریح کرد: اکنون در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۰ به سر بورس و نفت و نوع کنش آنها می‌بریم برخی از مردم به عنوان بازاری یا دستفروش در خیابان‌ها و بازارها هستند و هرکس به فراخور حال خودش بساط خود را پهن کرده ولی انگار به نظر می‌رسد آن اندیشه که در مردمان این جامعه می‌گذرد چه آنهایی که نوید سنت عید را مانند حاجی فیروز که با شادی و شور به ما پیام رسانی می‌کنند و چه دیگر افراد، پیام این است که این افراد اکنون غمگین هستند و شاد نیستند.

این مدرس دانشگاه اظهار داشت: اکنون به این سنت دیرینه حاجی فیروز که نماد شادی و رسیدن عید را به ما می‌داد، تکدی گری نیز در این سنت وارد شده است و این گویای مشکلات اقتصادی است که در دل جامعه نهان است.

شکربیگی معتقد است که اکنون چون مشکلات اقتصادی بر جامعه حاکم شده است، پیشتر با احترام و عزت پیام رسانی بهاری توسط حاجی فیروز صورت می‌گرفت اما اکنون سد راه مردم می‌شوند و با التماس و استیصال اینکه امکانات مالی ندارند یا مشکلات روحی دارند که در واقع برخاسته از مشکلات آنهاست، این مسیر تکدی را ادامه می‌دهند.

وی خاطرنشان کرد: حاجی فیروزهای شهر دیگر شور و شادی ندارند لایه‌ای از غم، عصیان، ناامیدی و فقر اقتصادی بر روی آنها پاشیده شده است و آن ساختاری که در جامعه می گذرد و یکی از متغیرات آن مشکلات اقتصادی در این سرزمین است این سنت را هم تحت تاثیر خود قرار داده است.

این جامعه شناس گفت: به نظر می رسد سنت‌ها در طی زمان‌ها به تدریج ممکن است تغییر کند و از ساختاری مانند توانمندی های مالی که مبتنی بر اندیشه‌های آنان یا واقعیت‌های زندگی مردمان است، می‌تواند روی سنت‌ها تاثیر بگذارد و این جلوه زیبای بهاری را نیز کمرنگ یا پررنگ کند.

شکربیگی تاکید کرد: اکنون باید در دل جامعه و اجتماع واقعیت را دید که سنت حاجی فیروز از این ساختارها و متغیرهایی که وجود دارد، متاثر شده است و آنها هم از طریق نمادهایی که ارایه می‌دهند می خواهند سنت نوروزی و مشکلات اقتصادی و روانی و آسیب‌هایی که دارد آنها را به تصویر بکشند که ناخودآگاه این در واقع در یک ارتباط دو سویه بین فرد و جامعه متصور می‌شود.

وی تصریح کرد: با این اقدام حاجی فیروزها یک نوع کنش اجتماعی انجام می‌شود که این کنش در هم درتنیده است و گویای مسایل و مطالبی است که در دل جامعه می گذرد.

حاجی فیروز یکی از شخصیت‌های نمادین ایرانیان در شروع سال جدید است که از دیرباز در فرهنگ ما حضور داشته است، حاجی فیروز با لباسی مخصوص و چهره‌ای سیاه، سازهایی مثل تنبک و دایره زنگی می‌زند. در ایام نوروز در پیاده‌رو، کوچه و بازار و خیابان‌ها می‌توانید آن‌ها را ببینید که اشعاری به زبان محاوره می‌خوانند و مردم را خوشحال می‌کنند.

چهره سیاه حاجی فیروز به معنی تمام شدن ناپاکی، سیاهی و تاریکی در زندگی افراد و به‌نوعی مژده‌دهنده فصل بهار است. لباس قرمز حاجی فیروز، نماد روی آوردن به شادی است و تحولی عظیم در زندگی را نشان می‌دهد.

حاجی فیروز که با نام‌های عمو پیروز و خواجه پیروز نیز شناخته می‌شود، در روزهای ابتدایی سال همراه عمو نوروز نوید آمدن بهار را به مردم می‌دهد.

حاجی فیروز یکی از نمادهای مشهور ایران باستان است که با لباسی قرمز، کلاهی مخصوص و چهره‌ای سیاه، در حالی که تنبک و دایره زنگی در دست دارد، نوید آمدن بهار را می‌دهد.

سینما؛ عرصه ای مهم برای شناسایی کنش های اجتماعی و فرهنگی ملت ها

سینما؛ عرصه ای مهم برای شناسایی کنش های اجتماعی و فرهنگی ملت ها

تهران- ایرنا- سینما به عنوان صنعتی پیشرو و تاثیرگذار، مرکز توجه تحقیقات و پژوهش‌های گوناگون به لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است به طوری که میزان توسعه یافتگی کشورها با سطح پیشرفت و جایگاه سینما در آن جوامع سنجیده می‌شود. یکی از راه‌های شناخت فرهنگ و آیین هر کشور و تمدنی مطالعه و تحقیق در سینمای آن است که بازتابی روشن و عمیق از کنش‌های اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها را نمایان می‌سازد.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تأثیرگذاری سینما در جامعه از جمله مهمترین مسایل راهبردی و تعیین کننده است که با توجه به این مهم می‌توان به رفع و اصلاح بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی در ابعاد مختلف پرداخت و اجتماع را از فروافتادن در گرداب های گوناگون بازداشت.

سینمای توسعه یافته قادر است تا با آسیب شناسی بسیاری از چالش های اجتماعی و نهادینه کردن فرهنگ‌های اصیل و بومی هر جامعه‌ای به کاهش بحران ها کمک کند و جامعه با اثرپذیری از الگوهای فیلم‌های سینمایی محبوب خود می‌تواند به باورپذیری مفاهیم عمیقی چون «امید»، «عشق»، «نوع دوستی» و «وطن پرستی» دست یابد که دولت‌ها با صرف هزینه های هنگفت نیز امکان رسیدن به چنین تأثیرگذاری را نداشته و نخواهند داشت بنابراین افزوده شدن سینما به سبد فرهنگی خانوارها از جمله مسایلی به شمار می رود که با بهبود کیفی فیلم‌ها، پیشرفت و ارتقای فرهنگی جامعه را به دنبال خواهد داشت.


پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به منظور واکاوی بیشتر ارتباط سینما و جامعه با «مینا حسنی» پژوهشگر جامعه شناسی سینما و عضو انجمن جامعه شناسی ایران گفت وگو کرده است:


- متن این گفت وگو را در ادامه می‌خوانیم:

**ایرنا: نقش سینما را در کاهش یا افزایش آسیب‌های اجتماعی چگونه تبیین می‌کنید؟

***حسنی: سینما به عنوان مهمترین صنعت تفریحی در ۲ قرن گذشته، نقش بسزایی در ایجاد بسترهای فکری جدید یا تغییر جهت افکار عمومی به سمت یا موضوعی خاص ایفا کرده است چرا که این رسانه از اندوخته‌های فرهنگی و تاریخی بهره فراوان می‌برد اما درباره آسیب‌های اجتماعی باید مشخص شود چه طیف یا طبقه اجتماعی مدنظر و آیا منظورمان رسانه یا سینما است.

به طور مثال در بررسی‌هایی که درباره تأثیر تلویزیون بر نوجوانان آمریکایی انجام شد، نشان داد که نشستن طولانی مدت برای دیدن برنامه‌های تلویزیونی در ابتلا به اضافه وزن تأثیر قابل توجهی دارد از طرفی دیگر توجه ویژه به برنامه‌های سفارشی و عامه پسند امکان رشد خلاقیت و پویایی ذهنی را در کودکان و نوجوانان کاهش می‌دهد. اما همین رسانه می‌تواند همچون ابزاری جهت کاهش استرس و آسیب‌های اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از الگوهای آموزشی و رفتاری قابلیت انتقال و فراگیری را دارند. مضامینی همچون نوع دوستی، صداقت، علم دوستی و پایبندی به ارزش‌های خانواده قابلیت انتقال به مخاطب را دارند و این خاصیت هنر است که همچون پُلی برای انتقال مفاهیم از ذهنی به ذهن دیگر به طوری که احساس و عاطفه را نیز درگیر این فرآیند کند، مورد استفاده قرار گیرد.

**ایرنا: چگونه می‌توان با سینما به فرهنگ سازی و نهادینه کردن هنجارهای اجتماعی دست یافت؟

***حسنی: این مساله را از ۲ منظر می‌توان بررسی کرد. بخش نخست به عوامل خارج از متن سینما مانند سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان، تخصیص بودجه و حمایت‌های دولتی یا نهادی مربوط می‌شود به عنوان مثال در آمریکا حدود پنج تا ۶ دهه موضوع از هم گسستگی خانواده‌ها و افزایش آمار طلاق به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود، بنابراین توجه رسانه‌ها و از جمله سینما به احیای ارزش‌ها و ترمیم الگوهای فرهنگی جلب شد و بسیاری از نهادهای این کشور بر روی این اولویت تاکید کردند.

اما جنبه دیگر مربوط به فضای درون متنی و چگونگی انتقال داده‌ها یا به عبارتی به درجه هنرمندانه و زیرکانه بودن آن بستگی دارد که شامل روش‌های انتقال پیام می‌شود. درباره فیلم اصطلاحی به نام «زیر متن»؛ زیرپوستی وجود دارد که در میان حرکات، رفتار و الگوهای کنش گران فیلم رد و بدل می‌شود به طوری که هر قدر تاکید بر الگوهای رفتاری یا هنجارهای اخلاقی ظریف‌تر و نامحسوس‌تر صورت گیرد، تأثیرگذاری آن عمیق‌تر خواهد بود.

**ایرنا: نقش سینما را در افزایش اقتدار و غیرت ملی چگونه تبیین می‌کنید؟

***حسنی: این موضوع هم در زیرمجموعه راهکارهای انتقال ارزش‌ها و منش‌ها به مخاطب قرار می‌گیرد. «جرج هواکو» یکی از نظریه پردازان معروف حوزه جامعه شناسی سینما هر سبک به وجود آمده در سینما را برگرفته از شرایط ایدئولوژی حاکم بر آن می‌داند. در شرایط بحرانی و در زمانی که خطر فروریزی ارزش‌ها (به علت جابه جایی نسل‌ها، تغییر شرایط معیشتی یا مورد تهدید قرار گرفتن تمامیت ارضی یک کشور) وجود دارد نیاز به تعریف و پرورش مفهوم قهرمان ملی و آماده سازی افکار عمومی به سمت معیارهای مطلوب قهرمان پروری از اولویت‌ها به شمار می‌رود.

نمونه آن را در طول جنگ ایران و عراق شاهد هستیم. در این دوره مفهوم آرمان گرایی از مفاهیم کلیدی در پربیننده‌ترین فیلم سال ۱۳۶۴ (فیلم عقاب‌ها) به شمار می‌آمد. در واقع این جامعه بود که با میزان استقبال از یک اثر هنری نیازها و علایق خود را بازتولید می‌کرد و مهمترین ابزار برای درونی سازی این ارزش‌ها رسانه و سینما است.

**ایرنا: از نظر شما «سینمای ملی» می‌بایست چه شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی داشته باشد؟

***حسنی: ابتدا باید مشخص شود که منظور از سینمای ملی چیست. تصور رایج از سینمای ملی سینمای غیر هالیوودی است. همگام با ظهور اصطلاح «کارگردانان صاحب سبک» این واژه به عنوان ابزاری به کار گرفته شد که فیلم‌های غیر هالیوودی بیشتر فیلم‌های هنری نام گرفتند. داعیه سینمای ملی در ایران با تولید آثاری نظیر «دونده (۱۳۶۳)، آب و باد و خاک (۱۳۶۶)، هامون (۱۳۶۸) و نار و نی (۱۳۶۷)» رسمیت یافت. در فاصله میان دهه ۶۰ و ۷۰، تنها مجموعه آثار عباس کیارستمی (خانه دوست کجاست، زیر درختان زیتون، زندگی و دیگر هیچ) توانستند سطحی از انتظار و مطالبه‌های مخاطب جهانی را برآورده سازند. اما سوال اصلی این است که آنچه به عنوان «سینمای ملی» تعریف می‌شود آیا در زمین محکمی ایستاده است که بتوان معیار مشخص و ثابتی برای آن قرار داد؟

وقتی از سینمای ملی سخن به میان می‌آید آیا منظور دوری از سینمای اکشن یا مبتذل است؟ به این ترتیب ما در هالیوود فیلم‌هایی چون «همشهری کین و دوازده مرد خشمگین» را هم داریم و آیا این فیلم‌ها را نمی‌توان در رده فیلم‌های معناگرا قرار داد؟ بنابراین در حیطه تعریف و مفهوم سازی می‌بینیم که با ضد و نقیض‌های فراوان روبه رو هستیم. اما اگر از لحاظ اقتصادی به ماجرا نظر بیافکنیم، مقوله‌های تازه ای به وجود می‌آید. نکته دیگر اینکه بسته شدن راه‌های ورود فیلم‌های هالیوودی به سینماهای ایران بستری را برای رشد سینمای داخلی و همچنین استفاده از سرمایه‌های ملی برای توسعه فیلم سازی در داخل کشور ایجاد کرد. بنابراین مفهوم سینمای ملی با عناصر مذهبی، سیاسی و اخلاقی پیوند برقرار کرد.

**ایرنا: ارتباط مردم با سینما را در سال‌های گذشته از نظر کمی و کیفی چگونه تحلیل می‌کنید؟

***حسنی: ارتباط مردم با سینما در چند دهه گذشته چندان رضایت بخش نبوده است. آمارها از افت کمی استقبال از سینما خبر می‌دهند. هر چند گاهی با روندی سینوسی، استقبال غیر منتظره‌ای از برخی فیلم‌ها مثل «نهنگ عنبر» یا «هزارپا» می‌بینیم. اما باید دیگر عوامل تأثیرگذار در این روند را هم مد نظر قرار داد. به طور مثال فیلم «عقاب ها» پربیننده‌ترین فیلم سینمای ایران و فیلم «هزارپا» پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران است و میان پربیننده‌ترین و پرفروش‌ترین تفاوت‌هایی وجود دارد. به لحاظ کیفی نیز این رسانه بیشتر طیف نوجوان را به سمت خود جلب می‌کند و فیلم‌هایی که وارد گیشه می‌شوند از نظر محتوا و شیوه پرداخت به موضوع، مخاطب اندیشه ورز را کمتر به طرف صندلی‌های سالن تاریک می‌کشانند. البته در سال‌های گذشته رگه‌هایی از ادبیات واقع گرایی در سینمای ایران ظاهر شد که بر محور مساله مندی قرار دارد. آثار اصغر فرهادی از این دست هستند. همچنین آثاری مثل «ابد و یک روز» که نگاه ناتورالیستی (طبیعت گرایی) به واقعیت‌های اجتماعی دارند با حذف قهرمان پیروز و آرمان مند، موج تازه ای را وارد سینما کرده‌اند.

**ایرنا: نقش سینما را در آفرینش امید، ایمان و خوش بینی به آینده چگونه می دانید؟

***حسنی: هنر امری پرورده روح جمعی یک جامعه و ملت است. سینما هم زیرشاخه ای از هنر محسوب می‌شود و بنابراین به عنوان یک پدیده جمعی می‌تواند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزش‌ها داشته باشد. زمانی که در جنگ جهانی دوم دولت بریتانیا قصد داشت که آمریکا را ترغیب به حضور در جنگ کند، نخستین گام آمادگی اذهان عمومی برای قبول این امر و این تدبیر اولین سیاست مداخله در محتوای فیلم‌های سینمایی بود. فیلم‌هایی مثل «کازابلانکا» که به صورت سرپوشیده و نمادین لزوم همکاری فرانسه، انگلیس و آمریکا را علیه دشمن مشترک یعنی آلمان به مخاطب القا می‌کنند در واقع بیانیه‌ای برای ورود آمریکا به جنگ به شمار می‌رفت. به این ترتیب در همه جای دنیا از جمله ایران می‌توان بر نقش مهم سینما بر مخاطب و تغییر نگرش و شیوه تفسیر واقعیت پافشاری کرد.

**ایرنا: در حالی که رسانه ملی با مشکلات عدیده ای در جذب مخاطب روبه رو است و ماهواره‌ها هم بیشتر به بازپخش سریال‌های نمایش خانگی و فیلم‌های سینمایی می‌پردازند، نقش سینما را در این حفره خالی به وجود آمده و تبدیل این تهدید به فرصت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

***حسنی: وقتی صحبت از مشکلات سینما می‌شود، وارد هزارتویی می‌شویم که حتی در روش بیرون آمدن از آن هم اتفاق نظر وجود ندارد. در سینما ما با نوعی سانسور درگیریم که باعث محافظه کاری عجیب سینما می‌شود. ما نمی‌توانیم درباره خیلی چیزها فیلم بسازیم و این مربوط به زمان حال نیست، پیش از انقلاب نیز با این مساله روبه رو بوده‌ایم. ما بر روی مسایل حیاتی و تنش‌های اصلی کشورمان کار نمی‌کنیم چرا که هزینه‌های فراوانی دارد. سینمای ما نسبت به تنش‌های قومی، مساله محیط زیست و مشکلات جوانان در بازتعریف و حل مسایل جنسی دچار بی تفاوتی و رخوت جانکاهی است.

جوانان به دنبال دریچه‌ای می‌گردند تا همدلانه مشکلات و دغدغه‌هایشان را در آن ببینند و احساس همدردی کنند و اندکی سرگردانی خود را التیام بخشند. باید پیش از هر چیز به این پرسش بیاندیشیم که چگونه می‌توانیم بدون اینکه پیام ما دچار شعارزدگی شود، الگوهای مطلوب و انسان ساز را به تصویر بکشیم تا فضای اعتماد میان تولیدکننده اثر هنری و مصرف کننده آن ایجاد شود.

شعارزدگی و ایدئولوژیک بودن سینمای چند دهه گذشته باعث پناه بردن به سبک‌های واقع گرایی و ناتورالیستی شده است که با حذف هرگونه قهرمان و توجه به انسان‌های خاکستری در مقابل رادیکالیسم(قشر تندرو) جبهه گرفته است که البته در این نوع سبک خلاقیت و پیشرفت‌های قابل توجهی در زمینه فیلم سازی و اندیشه ورزی پدیدار شده است اما از طرفی نمی‌توان انکار کرد که جامعه نیاز به قهرمان دارد. قهرمانی دوست داشتنی که در گوشه ناخودآگاه جمعی جا گیرد و در شرایط بحرانی آن را از سقوط نجات دهد. کما اینکه ما در ادبیات از این دست قهرمانان کم نداشته‌ایم و در مورد غنای مفاهیم و پشتوانه فرهنگی از نقاط قوت بسزایی برخورداریم.

سینما؛ عرصه ای مهم برای شناسایی کنش های اجتماعی و فرهنگی ملت ها

سینما؛ عرصه ای مهم برای شناسایی کنش های اجتماعی و فرهنگی ملت ها

تهران- ایرنا- سینما به عنوان صنعتی پیشرو و تاثیرگذار، مرکز توجه تحقیقات و پژوهش‌های گوناگون به لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است به طوری که میزان توسعه یافتگی کشورها با سطح پیشرفت و جایگاه سینما در آن جوامع سنجیده می‌شود. یکی از راه‌های شناخت فرهنگ و آیین هر کشور و تمدنی مطالعه و تحقیق در سینمای آن است که بازتابی روشن و عمیق از کنش‌های اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها را نمایان می‌سازد.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تأثیرگذاری سینما در جامعه از جمله مهمترین مسایل راهبردی و تعیین کننده است که با توجه به این مهم می‌توان به رفع و اصلاح بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی در ابعاد مختلف پرداخت و اجتماع را از فروافتادن در گرداب های گوناگون بازداشت.

سینمای توسعه یافته قادر است تا با آسیب شناسی بسیاری از چالش های اجتماعی و نهادینه کردن فرهنگ‌های اصیل و بومی هر جامعه‌ای به کاهش بحران ها کمک کند و جامعه با اثرپذیری از الگوهای فیلم‌های سینمایی محبوب خود می‌تواند به باورپذیری مفاهیم عمیقی چون «امید»، «عشق»، «نوع دوستی» و «وطن پرستی» دست یابد که دولت‌ها با صرف هزینه های هنگفت نیز امکان رسیدن به چنین تأثیرگذاری را نداشته و نخواهند داشت بورس و نفت و نوع کنش آنها بنابراین افزوده شدن سینما به سبد فرهنگی خانوارها از جمله مسایلی به شمار می رود که با بهبود کیفی فیلم‌ها، پیشرفت و ارتقای فرهنگی جامعه را به دنبال خواهد داشت.


پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به منظور واکاوی بیشتر ارتباط سینما و جامعه با «مینا حسنی» پژوهشگر جامعه شناسی سینما و عضو انجمن جامعه شناسی ایران گفت وگو کرده است:


- متن این گفت وگو را در ادامه می‌خوانیم:

**ایرنا: نقش سینما را در کاهش یا افزایش آسیب‌های اجتماعی چگونه تبیین می‌کنید؟

***حسنی: سینما به عنوان مهمترین صنعت تفریحی در ۲ قرن گذشته، نقش بسزایی در ایجاد بسترهای فکری جدید یا تغییر جهت افکار عمومی به سمت یا موضوعی خاص ایفا کرده است چرا که این رسانه از اندوخته‌های فرهنگی و تاریخی بهره فراوان می‌برد اما درباره آسیب‌های اجتماعی باید مشخص شود چه طیف یا طبقه اجتماعی مدنظر و آیا منظورمان رسانه یا سینما است.

به طور مثال در بررسی‌هایی که درباره تأثیر تلویزیون بر نوجوانان آمریکایی انجام شد، نشان داد که نشستن طولانی مدت برای دیدن برنامه‌های تلویزیونی در ابتلا به بورس و نفت و نوع کنش آنها اضافه وزن تأثیر قابل توجهی دارد از طرفی دیگر توجه ویژه به برنامه‌های سفارشی و عامه پسند امکان رشد خلاقیت و پویایی ذهنی را در کودکان و نوجوانان کاهش می‌دهد. اما همین رسانه می‌تواند همچون ابزاری جهت کاهش استرس و آسیب‌های اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از الگوهای آموزشی و رفتاری قابلیت انتقال و فراگیری را دارند. مضامینی همچون نوع دوستی، صداقت، علم دوستی و پایبندی به ارزش‌های خانواده قابلیت انتقال به مخاطب را دارند و این خاصیت هنر است که همچون پُلی برای انتقال مفاهیم از ذهنی به ذهن دیگر به طوری که احساس و عاطفه را نیز درگیر این فرآیند کند، مورد استفاده قرار گیرد.

**ایرنا: چگونه می‌توان با سینما به فرهنگ سازی و نهادینه کردن هنجارهای اجتماعی دست یافت؟

***حسنی: این مساله را از ۲ منظر می‌توان بررسی کرد. بخش نخست به عوامل خارج از متن سینما مانند سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان، تخصیص بودجه و حمایت‌های دولتی یا نهادی مربوط می‌شود به عنوان مثال در آمریکا حدود پنج تا ۶ دهه موضوع از هم گسستگی خانواده‌ها و افزایش آمار طلاق به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود، بنابراین توجه رسانه‌ها و از جمله سینما به احیای ارزش‌ها و ترمیم الگوهای فرهنگی جلب شد و بسیاری از نهادهای این کشور بر روی این اولویت تاکید کردند.

اما جنبه دیگر مربوط به فضای درون متنی و چگونگی انتقال داده‌ها یا به عبارتی به درجه هنرمندانه و زیرکانه بودن آن بستگی دارد که شامل روش‌های انتقال پیام می‌شود. درباره فیلم اصطلاحی به نام «زیر متن»؛ زیرپوستی وجود دارد که در میان حرکات، رفتار و الگوهای کنش گران فیلم رد بورس و نفت و نوع کنش آنها و بدل می‌شود به طوری که هر قدر تاکید بر الگوهای رفتاری یا هنجارهای اخلاقی ظریف‌تر و نامحسوس‌تر صورت گیرد، تأثیرگذاری آن عمیق‌تر خواهد بود.

**ایرنا: نقش سینما را در افزایش اقتدار و غیرت ملی چگونه تبیین می‌کنید؟

***حسنی: این موضوع هم در زیرمجموعه راهکارهای انتقال ارزش‌ها و منش‌ها به مخاطب قرار می‌گیرد. «جرج هواکو» یکی از نظریه پردازان معروف حوزه جامعه شناسی سینما هر سبک به وجود آمده در سینما را برگرفته از شرایط ایدئولوژی حاکم بر آن می‌داند. در شرایط بحرانی و در زمانی که خطر فروریزی ارزش‌ها (به علت جابه جایی نسل‌ها، تغییر شرایط معیشتی یا مورد تهدید قرار گرفتن تمامیت ارضی یک کشور) وجود دارد نیاز به تعریف و پرورش مفهوم قهرمان ملی و آماده سازی افکار عمومی به سمت معیارهای مطلوب قهرمان پروری از اولویت‌ها به شمار می‌رود.

نمونه آن را در طول جنگ ایران و عراق شاهد هستیم. در این دوره مفهوم آرمان گرایی از مفاهیم کلیدی در پربیننده‌ترین فیلم سال ۱۳۶۴ (فیلم عقاب‌ها) به شمار می‌آمد. در واقع این جامعه بود که با میزان استقبال از یک اثر هنری نیازها و علایق خود را بازتولید می‌کرد و مهمترین ابزار برای درونی سازی این ارزش‌ها رسانه و سینما است.

**ایرنا: از نظر شما «سینمای ملی» می‌بایست چه شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی داشته باشد؟

***حسنی: ابتدا باید مشخص شود که منظور از سینمای ملی چیست. تصور رایج از سینمای ملی سینمای غیر هالیوودی است. همگام با ظهور اصطلاح «کارگردانان صاحب سبک» این واژه به عنوان ابزاری به کار گرفته شد که فیلم‌های غیر هالیوودی بیشتر فیلم‌های هنری نام گرفتند. داعیه سینمای ملی در ایران با تولید آثاری نظیر «دونده (۱۳۶۳)، آب و باد و خاک (۱۳۶۶)، هامون (۱۳۶۸) و نار و نی (۱۳۶۷)» رسمیت یافت. در فاصله میان دهه ۶۰ و ۷۰، تنها مجموعه آثار عباس کیارستمی (خانه دوست کجاست، زیر درختان زیتون، زندگی و دیگر هیچ) توانستند سطحی از انتظار و مطالبه‌های مخاطب جهانی را برآورده سازند. اما سوال اصلی این است که آنچه به عنوان «سینمای ملی» تعریف می‌شود آیا در زمین محکمی ایستاده است که بتوان معیار مشخص و ثابتی برای آن قرار داد؟

وقتی از سینمای ملی سخن به میان می‌آید آیا منظور دوری از سینمای اکشن یا مبتذل است؟ به این ترتیب ما در هالیوود فیلم‌هایی چون «همشهری کین و دوازده مرد خشمگین» را هم داریم و آیا این فیلم‌ها را نمی‌توان در رده فیلم‌های معناگرا قرار داد؟ بنابراین در حیطه تعریف و مفهوم سازی می‌بینیم که با ضد و نقیض‌های فراوان روبه رو هستیم. اما اگر از لحاظ اقتصادی به ماجرا نظر بیافکنیم، مقوله‌های تازه ای به وجود می‌آید. نکته دیگر اینکه بسته شدن راه‌های ورود فیلم‌های هالیوودی به سینماهای ایران بستری را برای رشد سینمای داخلی و همچنین استفاده از سرمایه‌های ملی برای توسعه فیلم سازی در داخل کشور ایجاد کرد. بنابراین مفهوم سینمای ملی با عناصر مذهبی، سیاسی و اخلاقی پیوند برقرار کرد.

**ایرنا: ارتباط مردم با سینما را در سال‌های گذشته از نظر کمی و کیفی چگونه تحلیل می‌کنید؟

***حسنی: ارتباط مردم با سینما در چند دهه گذشته چندان رضایت بخش نبوده است. آمارها از افت کمی استقبال از سینما خبر می‌دهند. هر چند گاهی با روندی سینوسی، استقبال غیر منتظره‌ای از برخی فیلم‌ها مثل «نهنگ عنبر» یا «هزارپا» می‌بینیم. اما باید دیگر عوامل تأثیرگذار در این روند را هم مد نظر قرار داد. به طور مثال فیلم «عقاب ها» پربیننده‌ترین فیلم سینمای ایران و فیلم «هزارپا» پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران است و میان پربیننده‌ترین و پرفروش‌ترین تفاوت‌هایی وجود دارد. به لحاظ کیفی نیز این رسانه بیشتر طیف نوجوان را به سمت خود جلب می‌کند و فیلم‌هایی که وارد گیشه می‌شوند از نظر محتوا و شیوه پرداخت به موضوع، مخاطب اندیشه ورز را کمتر به طرف صندلی‌های سالن تاریک می‌کشانند. البته در سال‌های گذشته رگه‌هایی از ادبیات واقع گرایی در سینمای ایران ظاهر شد که بر محور مساله مندی قرار دارد. آثار اصغر فرهادی از این دست هستند. همچنین آثاری مثل «ابد و یک روز» که نگاه ناتورالیستی (طبیعت گرایی) به واقعیت‌های اجتماعی دارند با حذف قهرمان پیروز و آرمان مند، موج تازه ای را وارد سینما کرده‌اند.

**ایرنا: نقش سینما را در آفرینش امید، ایمان و خوش بینی به آینده چگونه می دانید؟

***حسنی: هنر امری پرورده روح جمعی یک جامعه و ملت است. سینما هم زیرشاخه ای از هنر محسوب می‌شود و بنابراین به عنوان یک پدیده جمعی می‌تواند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزش‌ها داشته باشد. زمانی که در جنگ جهانی دوم دولت بریتانیا قصد داشت که آمریکا را ترغیب به حضور در جنگ کند، نخستین گام آمادگی اذهان عمومی برای قبول این امر و این تدبیر اولین سیاست مداخله در محتوای فیلم‌های سینمایی بود. فیلم‌هایی مثل «کازابلانکا» که به صورت سرپوشیده و نمادین لزوم همکاری فرانسه، انگلیس و آمریکا را علیه دشمن مشترک یعنی آلمان به مخاطب القا می‌کنند در واقع بیانیه‌ای برای ورود آمریکا به جنگ به شمار می‌رفت. به این ترتیب در همه جای دنیا از جمله ایران می‌توان بر نقش مهم سینما بر مخاطب و تغییر نگرش و شیوه تفسیر واقعیت پافشاری کرد.

**ایرنا: در حالی که رسانه ملی با مشکلات عدیده ای در جذب مخاطب روبه رو است و ماهواره‌ها هم بیشتر به بازپخش سریال‌های نمایش خانگی و فیلم‌های سینمایی می‌پردازند، نقش سینما را در این حفره خالی به وجود آمده و تبدیل این تهدید به فرصت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

***حسنی: وقتی صحبت از مشکلات سینما می‌شود، وارد هزارتویی می‌شویم که حتی در روش بیرون آمدن از آن هم اتفاق نظر وجود ندارد. در سینما ما با نوعی سانسور درگیریم که باعث محافظه کاری عجیب سینما می‌شود. ما نمی‌توانیم درباره خیلی چیزها فیلم بسازیم و این مربوط به زمان حال نیست، پیش از انقلاب نیز با این مساله روبه رو بوده‌ایم. ما بر روی مسایل حیاتی و تنش‌های اصلی کشورمان کار نمی‌کنیم چرا که هزینه‌های فراوانی دارد. سینمای ما نسبت به تنش‌های قومی، مساله محیط زیست و مشکلات جوانان در بازتعریف و حل مسایل جنسی دچار بی تفاوتی و رخوت جانکاهی است.

جوانان به دنبال دریچه‌ای می‌گردند تا همدلانه مشکلات و دغدغه‌هایشان را در آن ببینند و احساس همدردی کنند و اندکی سرگردانی خود را التیام بخشند. باید پیش از هر چیز به این پرسش بیاندیشیم که چگونه می‌توانیم بدون اینکه پیام ما دچار شعارزدگی شود، الگوهای مطلوب و انسان ساز را به تصویر بکشیم تا فضای اعتماد میان تولیدکننده اثر هنری و مصرف کننده آن ایجاد شود.

شعارزدگی و ایدئولوژیک بودن سینمای چند دهه گذشته باعث پناه بردن به سبک‌های واقع گرایی و ناتورالیستی شده است که با حذف هرگونه قهرمان و توجه به انسان‌های خاکستری در مقابل رادیکالیسم(قشر تندرو) جبهه گرفته است که البته در این نوع سبک خلاقیت و پیشرفت‌های قابل توجهی در زمینه فیلم سازی و اندیشه ورزی پدیدار شده است اما از طرفی نمی‌توان انکار کرد که جامعه نیاز به قهرمان دارد. قهرمانی دوست داشتنی که در گوشه ناخودآگاه جمعی جا گیرد و در شرایط بحرانی آن را از سقوط نجات دهد. کما اینکه ما در ادبیات از این دست قهرمانان کم نداشته‌ایم و در مورد غنای مفاهیم و پشتوانه فرهنگی از نقاط قوت بسزایی برخورداریم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.